عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 695
نویسنده : شیخ پاسکال

» آب از سرچشمه گل آلود است 

» آب پاکی را روی دستش ریخت

» آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

» آبشان از یک جوی نمی گذرد

» آب زیر کاه

» آتش بیار معرکه

» آفتابی شدن

» آستين نو بخور پلو

» آش شله قلمکار

» آش نخورده و دهان سوخته

» از اين ستون به آن ستون فرج است

» از بیخ عرب شدن

» از کوره در رفتن

» از کیسه ی خلیفه بخشیدن

» اگر دندان دارد برای خوردن می آید

» انگار از دماغ فیل افتاده

» این شتری است که در خانه همه کس می خوابد

» ایراد بنی اسرائیلی

» باد آورده را باد برد

» بادنجان دور قاب چین

» بشنو و باور مكن

» بند را آب دادن

» پته اش روی آب افتاد

» تعارف شاه عبدالعظیمی 

» جور کسی را کشیدن

» جيك‌جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ بود

» چشم روشنی

» چوب توی آستین کردن

» چو فردا شود فکر فردا کنیم

» چيزي‌ كه‌ عوض‌ دارد، گله‌ ندارد

» حاجی حاجی مکه

» حرفش را به کرسی نشاند

» خر من از کرگی دم نداشت

» خياط در كوزه افتاد

» دست کسی را توی حنا گذاشتن

» دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن

» دعوا سر لحاف ملا بود

» دنبال نخود سیاه فرستادن

» دو قورت و نيمش باقي مانده

» رطب خورده منع رطب چون کند؟

» زیر کاسه نیم کاسه ای است

» سبیل کسی را چرب کردن

» شاه می بخشد، وزیر نمی بخشد

» شتر دیدی ، ندیدی

» علاج‌ واقعه‌ قبل‌ از وقوع‌ بايد كرد

» فوت کوزه گری

» قمپز در کردن

» کفگیر به ته دیگ خورده

» کلاه سرش گذاشتند

» کلاهش پس معرکه است

» کینه شتری

» من ندیم توام نه ندیم بادمجان



:: موضوعات مرتبط: ضرب المثل , ,
:: برچسب‌ها: ضرب المثل , ضرب المثل های زیبا , ضرب المثل های توپ , ضرب المثل های قدیمی , ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 649
نویسنده : شیخ پاسکال

سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد
سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏اش را به آن الهام كرد
كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد
و هر كه آلوده‏اش ساخت قطعا درباخت شمس آیه ۷-۱۰

 

ای کسانی که ایمان آورده اید!
اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند. منافقون آیه ۹

 

خداست که شما را از آن تاريکي‌ها نجات می دهد گاهي که او را به تضرع و زاري و از باطن قلب مي‌خوانيد و از هر اندوهي مي‌رهاند، باز هم به او شرک مي‌آوريد! انعام آیه ۶۴

 

اگر از اين کافران مشرک سؤال کني که آسمانها و زمين را که آفريده و خورشيد و ماه مسخر فرمان کيست؟ به يقين جواب دهند که خدا (آفريده)، پس چگونه (با اين اقرار، از توحيد و معرفت خدا) رويگردان مي‌شوند؟ عنکبوت آیه ۶۱

 

كار دين به اجبار نيست تحقيقا كار هدايت و ضلالت بر همه كس روشن گرديد.پس هر كس از راه كفر و سركشي برگردد و به راه ايمان گرايد به رشته محكم و استواري چنگ زده كه هرگز نخواهد گسست. بقره آيه ۲۵۶

 

آن خدايي که آدمي را از خون بسته (که تحول نطفه است) بيافريد.
بخوان و (بدان که) پروردگار تو کريم‌ترين کريمان عالم است.
آن خدايي که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت.
به آدمي آنچه را که نمي‌دانست تعليم داد.
راستي که انسان سرکش و مغرور مي‌شود.
چون که خود را در غنا و دارايي ببيند. علق آیه ۲- ۷

 

اين زندگاني چند روزه دنيا افسوس و بازيچه‌اي بيش نيست، عنکبوت آیه۶۴

 

و هرگز عهد الهی را با قیمت کم معامله نکنید. نحل آیه ۹۵

 

آیا مردم فکر می کنند همین که بگویند "ایمان آوردیم"به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! عنکبوت آیه ۲

 

او شنوا (ي دعاي محتاجان) و دانا (به احوال بندگان) است. عنکبوت آیه ۶۰

 

پس (بدان که به لطف خدا) با هر سختي البته آساني هست. شرح آیه ۵

 

بندگان مرا آگاه ساز که من بسيار آمرزنده و مهربانم. حجر آیه ۴۹

 

مؤمنان بايد تنها بر خدا توکل کنند. آل عمران آیه ۱۶۰

 

خدا به سر منزل سعادت و سلامت مي‌خواند و هر که را مي‌خواهد به راه مستقيم هدايت مي‌کند. یونس آیه ۲۵

 

خداوند بدين روشني آيات خود را براي شما بيان کند، باشد که تفکر نموده و عقل خود به کار بنديد، بقره آیه ۲۱۹

 

بار پروردگارا، دلهاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدايت فرمودي و به ما از لطف خود رحمتي عطا فرما، که تويي بسيار بخشنده (بي‌منّت). آل عمران آیه ۸

كتابي فرخنده بر تو فرو فرستاديم، تا در آيات آن تدبير كنند و خردمندان از آن پند گيرند. ص آیه ۲۹

 

بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به یکدیگر و رقابت در افزایش اموال و فرزندان است . همانند باراني كه محصولش كشاورزان را در شگفتي فرو مي‏برد ، سپس خشك مي‏شود به گونه‏اي كه آن را زرد رنگ مي‏بيني،‌سپس خس و خاشاک گردد ... زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست. حدید آیه ۲۰

 

در روی زمین به تکبر راه مرو که نمی توانی زمین را بشکافی و هرگز قامتت به بلندای کوهها نمی رسد. اسراء آیه ۳۷

 

بندگان خاص خداوند رحمان‏،كسانى هستند كه با آرامش و بى‏تكبّر بر زمين راه مى‏روند؛وهنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گويند]،  به ملايمت پاسخ مى‏دهند. فرقان آيه ۶۳

 

در آنچه خداوند بر تو بخشيده است، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خدا به تو نيكي كرده است نيكي كن و هرگز فساد در زمين منما كه خدا مفسدان را دوست ندارد. قصص آیه ۷۷

 

و هرگاه نعمت و رحمتى به انسان بچشانيم و سپس آن را از او برگيريم او مأيوس و نوميد مى‏شود و به كفران و ناسپاسى بر مى‏خيزد. هود آیه ۹

 

آيا كسى كه در دل شب به طاعت خدا و سجده و قيام بسر برد و از آخرت ، هراسناك ، و به رحمت حق اميدوار باشد، با كسى كه در كفر و گناه است يكسان است ؟ زمر آیه ۹

 

آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاي مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟ و مانند كساني نباشند كه قبلا به آنها كتاب آسماني داده شد، سپس زماني طولاني بر آنها گذشت آنگاه دلهايشان سخت شد و بسيارى از آنان نافرمان بودند. حدید آیه ۱۶

 

بگو ای بندگان من که بر خود زیاده روی روا داشتید از رحمت خدا نا امید نشوید در حقیقت خداوند تمام گناهان را می امرزد که او خود امرزنده و مهربان است . زمر آیه ۵۳

 

از رحمت خدا نا امید مباشید که جز کافر هیچ کس از رحمت خدا نا امید نیست. یوسف آیه ۸۷

 

 پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم. بقره آيه ۱۵۲

 

كسانى كه ايمان آورده‏اند و ايمانشان را به شرك نيالوده‏اند،امنيت مال آنها است، و آنها هدايت يافتگانند.  انعام آیه ۸۲

 

کسی که دیدار پروردگارش را تمنامی کند ،‌عمل صالح بجای بیاورد و در عبادت پروردگارش هیچ کس را شریک قرار ندهد .کهف آیه ١١٠

 

زندگانی دنیا چیزی جز متاع فریبنده نیست . آل عمران آیه ۱۸۵

 

از آنچه به شما روزی داده ایم  پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه معامله ای وجود دارد و نه دوستی و شفاعت ، انفاق کنید. بقره آیه ٢۴۵

 

بگو مرگی که از آن فرار می کنید ؛حتما شما را در خواهد یافت .سپس به سوي كسي كه از پنهان و آشكار با خبر است برده مي‏شويد و شما را از آنچه انجام مي‏داديد خبر مي‏دهد. جمعه آیه ٨

اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم ، او را از ترس خدا خاشع و متلاشی شده می دیدی. حشر آیه ۲۱

 

ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم، و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم ! ق آیه ۱۶

 

بسا چیزى را ناخوش داشته باشید كه آن به سود شماست و بسا چیزى را دوست داشته باشید كه به زیان شماست، و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید. بقره آیه ۲۱۶

  

و چون بندگان من از تو در باره‏ى من بپرسند،بگو که من نزديکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم . بقره آیه ۱۸۶

 

نیکوکار کسی است که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد و دارائی خود را در راه دوستی خدا به خویشاوندان و یتیمان و فقیران و رهگذاران و گدایان بدهد و هم خود را در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز بپا دارد و زکات مال به مستحق برساند و با هر که عهد بسته به موقع خود وفا کند و در کار زار و سختیها صبور و شکیبا باشد و بوقت رنج و تعب صبر پیشه کند کسانیکه بدین اوصاف آراسته اند آنها به حقیقت راستگویان و آنها پرهیزکارانند. بقره آیه ۱۷۷

 

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از صبر و نماز کمک بگیرید که خداوند با صابران است.بقره آیه ۱۵۳

 

آیا ندانسته ای که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است می داند؟ هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست مگز اینکه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این و نه بیشتر . مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست. آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند آگاه خواهد گردانید. زیرا خدا به هر چیزی داناست. مجادله آیه ۷

 

مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم . غافر آیه ۶۰

 

خدایی جز او نیست، پس از درگاه او به کجا می روید؟ زمر آیه ۶

  

اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. زمر آیه ۵۳

 

آيا خدا براي بنده اش كافي نيست؟ زمر آیه ۳۶

  

اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود . مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که شما متوجه شوید، در اطراف شما جمع گردند. آل عمران آیه ۱۵۹

 

قطعا بدترین جنبندگان نزد خداوند، کرها و لالهایی هستند که نمی اندیشند. انفال آیه ۲۲

 

چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسيده است‏، ايمان نياوريم‏،در حالى كه آرزو داريم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!  مائده آیه ۸۴

 

بندگان رحمان‏ (خاص خداوند) ،كسانى هستند كه با آرامش و بى‏تكبّر بر زمين راه مى‏روند؛وهنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند (و با بى‏اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند)؛ فرقان آیه ۶۳

 

از رحمت خدا مایوس نشوید،که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مایوس مى‏شوند! یوسف آیه ۸۷

 

تمام اعمالی که انجام می دهیم، حتی اگر ذره ای و مثقالی باشد، به خودمان باز می گردد و بازتابش آنها را در زندگی خواهیم دید. زلزال آیه ۷

 

فرارسیدن قیامت در (بر اهل) آسمانها و زمین، سنگین و دشوار و گران است، فرا نرسد شما را مگر به یکباره و ناگاه و بدون آنکه شما را خبر دهد. اعراف آيه 187

  

او كسى است كه (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) مى‏گیرد; و از آنچه در روز كرده‏اید، با خبر است; سپس در روز شما را (از خواب) برمى‏انگیزد; و (این وضع همچنان ادامه مى‏یابد) تا سرآمد معینى فرا رسد; سپس بازگشت شما به سوى اوست; و سپس شما را از آنچه عمل مى‏كردید، با خبر مى‏سازد. انعام آیه ۶۰

  

دلها به یاد خدا آرام میگیرد. رعد آیه ۲۷

 

بدانيد زندگي دنيا تنها بازي و سرگرمي، و تجمل پرستي و تفاخر در ميان شما و افزون طلبي در اموال و فرزندان است . حدید آیه ۲۰

 

ما آيات (خود) را براي شما بيان كرديم شايد انديشه كنيد... حدید آیه ۱



:: موضوعات مرتبط: جملات کوتاه و زیبا از قرآن , ,
:: برچسب‌ها: سخنان کوتاه و زیبا از قران , سخنان زیبای قران , سخنان پند اموز ازقران , سخنان حمت اموز ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 682
نویسنده : شیخ پاسکال

هرچه بالاتر روی، از نظر آنان كه پرواز نمی دانند كوچكتر به نظر خواهی رسید. آندره ژید

 

هیچ كس موفق نمی شود سرزمین جدیدی را كشف كند، مگر اینكه بپذیرد مدت زیادی رنگ خشكی را نبیند. آندره ژید

 

بهتر است برای چیزی كه هستی، مورد نفرت باشی تا اینكه برای چیزی كه نیستی محبوب باشی. آندره ژید  

 

كارهایی هست كه دیگران هم می توانند انجام دهند، آن را انجام نده. حرفهایی هست كه دیگران هم می توانند بزنند، آن را بیان نكن و چیزهایی هست كه دیگران هم می توانند بنویسند، آن را ننویس! كاری را بكن كه فقط تو می توانی انجامش بدهی.  آندره ژید

 

به نظر من، ما روزی خواهیم مرد كه نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و درصدد نباشیم آن را دوست بداریم.  آندره ژید

 

زیباترین مطالب آنهایی است كه با جنون شروع شده اند اما خردمندانه نوشته شده اند.  آندره ژید

 

به كسی كه حقیقت را جستجو می كند باور داشته باش و به كسی كه مدعی دستیابی به حقیقت است شك كن. آندره ژید

 

همه چیز پیش تر گفته شده، اما چون كسی گوش نكرده، دوباره برمی گردیم و تكرارش می كنیم. آندره ژید

 

مجازاتی در جهنم وجود ندارد جز اینكه مجبوری كارهای ناتمام را تمام كنی. آندره ژید

 

همه‏ی قطرات این چشمه‏ی بزرگ الهی، برابر و هم‏سنگند و اندکی از آن مستی، ما را کفایت می‏کند و کمال پروردگار را بر ما آشکار می‏سازد. آندره ژید

 

هر سعادتی زاده‌ی تصادف است و در هر لحظه، هم‌چون گدایی بر سر راهت ظاهر می‌شود. آندره ژید

 

من بر این باورم كه عشق به یك شخص ِ بزرگوار، بیش از هر چیز دیگر به انسان فروتنی می آموزد. آندره ژید  

 

هنر، همكاری میان خدا و انسان است و در این همكاری، زمانی كه انسان كمتر دخالت می كند، نتیجه عالی تر است. آندره ژید

  

اگر آن چه می‌خوری مستت نکند، ازآن روست که گرسنگی‌ات آن‌قدر که باید، نبوده است. آندره ژید

 

هر كس باید راه زندگی خودش را پیدا كند و از راه زندگی خودش برود نه از راه زندگی دیگری. آندره ژید   

 

داشتن احساس حقیقی از تظاهر به آن احساس، كمابیش غیر قابل تشخیص است. آندره ژید  

 

بكوش تا عظمت در نگاهت باشد نه در آنچه می نگری. آندره ژید

 

بدبختی هر کسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد و آنچه را می بیند،به خود وابسته می کند. آندره ژید

 

همه‏ی شکل‏های خدا دوست ‏داشتنی است و همه‏چیز، شکل اوست. آندره ژید

 

برای راهنمایی خود به دنبال نوری می رویم که به دست خویش داریم.به هر کجا که بروی جز خدا چیزی را ملاقات نمی توانی کرد. آندره ژید

 

نگرش تو باید هر لحظه نو شود.خردمند کسی است که از هر چیزی،به شگفت آید. آندره ژید

 

هر آفریده ای نشانه ی خداوند است،اما هیچ آفریده ای نشان دهنده او نیست. آندره ژید

 



:: موضوعات مرتبط: سخنان آندره ژید , ,
:: برچسب‌ها: سخنان آندره ژید , سخنان زیبا , سخنان توپ , سخنان پنداموز , سخنان باحال , ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 600
نویسنده : شیخ پاسکال

ذکر بسم الله الرحمن الرحیم پیک معراج است بر قلب سلیم
دل بود روشن مرا از یاد حق از می توحید او دارم رمق
با توکل بر کریم بی ‌نیاز از مسیح الله سازم قصه ساز

حضرت عیسی(علیه‌السلام) یکی از پیامبران اولوالعزم و از انبیاء بنی اسرائیل است، که نام مبارکش بیست و پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است.[۱]
عیسی اصل آن «یسوع» است، به معنی نجات دهنده، و مسیح،[۲] لقب آن حضرت است، که سیزده بار در قرآن آمده و به معنی مبارک می‌باشد.
وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم(علیه‌السلام) و پانصد (یا پانصد و هفتاد یا شصت) سال، قبل از ولادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در سرزمین کوفه در کنار رود فرات به دنیا آمد.[۳]
ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد، مادرش حضرت مریم(علیها السلام) دختر عمران(علیه‌السلام) از زنان با فضیلتی است، که نام مبارکش در دوازده سوره قرآن و در سی و چهار آیه به صراحت ذکر شده، و ما شرح حال ا و را در احوالات حضرت زکریا(علیه‌السلام) بیان کردیم.
وی در سی سالگی در بیت المقدس به پیامبری مبعوث شد و دارای شریعت مستقل و کتابی به نام «انجیل» بود و پیوسته بنی اسرائیل را به سوی خدای یکتا دعوت می‌نمود و بر اثر شرایط خاص زندگی ناگزیر بود، مجرد زندگی کند، او دارای دوازده نفر یار مخصوص به نام «حواریون» بود، که همواره او را یاری می‌کردند و به پیروان او نصاری گویند.[۴]
عیسی(علیه‌السلام) سرانجام پس از سی و سه سال زندگانی، یهودیان تصمیم به قتلش گرفتند، اما خداوند او را به آسمان‌ها بالا برد و روزی در حوالی دمشق فرود خواهد آمد و دجال را به قتل می‌رساند.[۵]
تولد حضرت عیسی(علیه‌السلام)
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، چون عمران(علیه‌السلام)، پدر مریم(علیهاالسلام) در دوران جنینی مریم(علیهاالسلام) از دنیا رفت، سرپرستی وی را حضرت زکریا(علیه‌السلام) شوهر خاله مریم(علیهاالسلام) به عهده گرفت و او را طبق نذر مادرش به خدمت بیت المقدس گماشت.
مریم(علیهاالسلام) روز به روز رشد کرده، تا این‌که به سن نه سالگی رسید، در این ایام، روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به عبادت می‌پرداخت و در میان بنی اسرائیل به مقام ارجمندی رسیده بود و همگان منزلت او را آرزو می‌کردند.
وقتی که مریم(علیه‌السلام) به سن سیزده سالگی رسیده بود، خداوند یکی از فرشتگان را به صورت یک جوان بسیار زیبایی به سوی وی فرستاد، هنگامی که مریم(علیه‌السلام) ا و را دید، چون که دختری بسیار پاکدامن و امین بود، از این صحنه خیلی ناراحت شد و گمان کرد بشری است و اراده پلیدی درباره او دارد، لذا به او گفت: من از شر تو به خدا پناه می‌برم و رو به سوی او می‌آورم، تا عفت و پاکدامنی‌ام را مصون نگاه دارد، اگر از خدا می‌ترسی و از او بیمناکی، از من دور شو.
اما آن فرشته الهی، زبان به سخن گشود و گفت: نگران مباش، من فرستاده پرودرگارم، آمده‌ام تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم.
از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم(علیهاالسلام) را فرا گرفت و گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده‌ای نبودم.
فرستاده خدا در پاسخ گفت: صحیح است، ولی خداوند فرموده: که آفرینش پسری بدون پدر بر من آسان است، ما می‌خواهیم او (عیسی) را نشانه‌ای برای مردم قرار دهیم و رحمتی از سوی ما بر آن ها باشد.[۶] سپس آن فرستاده خدا در مریم(علیهاالسلام) دمید،[۷] و سرانجام وی باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت.
این امر سبب شد که او از بیت المقدس به مکان دوردستی برود.[۸] و تنها زندگی نماید، ولی هر چه به روز وضع حمل نزدیک می‌شد، نگران‌تر می‌گردید، زیرا با خود می‌گفت: چه کسی از من بپذیرد که زنی بدون همسر، باردار شود؟ اگر به من نسبت ناروا بدهند چه کنم؟‌
آنگاه که زمان وضع حمل رسید، درد و رنج زایمان، او را به کنار درخت خرمایی کشاند و به آن تکیه زد.
در آنجا به خاطر آورد که به زودی مورد آماج تهمت‌های ناروا قرار خواهد گرفت، در آن هنگام آرزو می‌کرد: ای کاش! قبل از این ماجرا مرده بودم و به کلی فراموش می‌شدم، ولی لطف و عنایت خدا شامل حالش شد و صدای جبرئیل(علیه‌السلام) را شنید، که از نزدیکی او و محل پایین‌تر از جایگاه وی، او را مخاطب ساخته و به وی گفت: غمگین مباش، خداوند در قسمت پایین پای تو، چشمه آب گوارایی را جاری ساخته است، تکانی به این دخت نخل بده، تا رطب تازه بر تو فرو ریزد، از این غذای لذیذ بخور و از آن آب گوارا بنوش و چشمت را به ا ین مولود جدید روشن دار و هرگاه به کسی از انسان‌ها برخوردی کردی که درباره مسأله بارداری و چگونگی آن از تو پرسید، به او پاسخ نده و با اشاره بگو، من برای خداوند رحمان روزه‌ای (روزه سکوت) نذر کرده‌ام و با احدی امروز سخن نمی‌گویم.[۹]
هنگامی که عیسی(علیه‌السلام) متولد شد،[۱۰] مریم(علیهاالسلام) او را در آغوش گرفته و به سوی قومش آمد، وقتی که مردم او را دیدند، چه آن‌هایی که از تقوی و پرهیزگاری مریم(علیهاالسلام) اطلاع داشتند و چه کسانی که بی‌اطلاع بودند شگفت زده شده و برای آنان صحنه‌ای غیر منتظره بود و گفتند: ای مریم! کار بسیار زشت و بدی کردی، نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره‌ای ، تو چرا مرتکب چنین عملی شده‌ای؟
آنچه را مریم(علیهاالسلام) توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد همان سفارش جبرئیل(علیه‌السلام) بود، که با اشاره به سوی گهواره، از آن‌ها خواست که با فرزندش سخن بگویند!
قوم که از اشاره مریم(علیهاالسلام) بیشتر ناراحت شده بودند گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟‌
در این هنگام عیسی(علیه‌السلام) در گهواره زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، خداوند به من کتاب (انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است و ...» .[۱۱]
هنگامی که قوم به طور آشکار، سخنان فوق را از عیسی(علیه‌السلام) شنیدند دریافتند، که مریم(علیهاالسلام) از هر گونه ناپاکی، پاک و منزه است و عیسی(علیه‌السلام) بعد از این تکلم، تا زمانی که بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسید، دیگر سخن نگفت.[۱۲]
رسالت حضرت عیسی (علیه‌السلام)
پس از آنکه حضرت عیسی(علیه‌السلام) از نزد خدا وحی دریافت کرد و خدای متعال تورات و انجیل را به او آموخت، وی را نزدیک سی سالگی به پیامبری مبعوث گردانید.[۱۳] او رسماً رسالت خود را در میان مردم اعلام کرد و آن‌ها را به پیروی خود فرا خواند و تلاش کرد تا از انحراف یهودیان جلوگیری کند و آن‌ها را از گمراهی باز دارد و حلال و حرام مورد اختلاف آن‌ها را برایشان بیان کند و برخی از چیزهایی که بر آن‌ها حرام گشته بود برایشان حلال گرداند.[۱۴]
جمعیت یهود قبل از آمدن عیسی(علیه‌السلام) طبق پیشگویی و بشارت موسی(علیه‌السلام) منتظر ظهور مسیح بودند، اما هنگامی که ظهور کرد و منافع جمعی از افراد ستمگر و منحرف بنی اسرائیل به خطر افتاد، تنها جمعیتی محدود، گرد او را گرفتند و افرادی که احتمال می‌دادند، اجابت دعوت مسیح(علیه‌السلام) و پیروی از احکام خدا موقعیت و مقام آن‌ها را به خطر ا ندازد، از پذیرفتن قوانین الهی سرپیچی کردند.
عیسی(علیه‌السلام) پس از دعوت مستدل و کافی، دریافت که جمعی از بنی اسرائیل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از هر گونه انحراف و کج روی دست بردار نخواهند بود. میان قوم خود به پا خواست و گفت: چه کسانی مرا در راه خدا یاری می‌کنند؟
تنها عده کمی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، این عده افرادی پاک بودند که خداوند از آن‌ها به عنوان حواریون[۱۵] نام برده است. حواریون آمادگی خود را برای هر گونه کمک به مسیح (علیه‌السلام) اعلام کردند و گفتند: پروردگارا! به آنچه فرو فرستاده‌ای ایمان آورده‌ایم و از فرستاده‌ات پیروی می‌کنیم، پس ما را در زمره اهل یقین قرار ده.[۱۶]
معجزات حضرت عیسی(علیه‌السلام)
بزرگان آیین یهود چون دیدند، که عیسی(علیه‌السلام) با غوطه ور شدن آن‌ها در عیاشی‌ها و خوشگذرانی‌ها مخالفت می‌ورزد و فساد و تباهی آن‌ها را آشکار می‌سازد، از این رو بر مخالفت آن حضرت و تکذیب وی، همدست شدند و برای اینکه او را در تنگنا قرار دهند.
از وی درخواست کردند، تا دلیلی بر تأیید رسالت خویش بیاورد، خداوند نیز او را با معجزاتی آشکار، مورد حمایت خویش قرار داد، آنجا که می‌فرماید: من از طرف پروردگار شما نشانه‌ای برایتان آورده‌ام.
من از گل چیزی به شکل پرنده می‌سازم، سپس در آن می‌دمم، به اذن خدا به پرنده‌ای تبدیل می‌شود، کور مادرزاد را بینا می‌کنم، مبتلایان به بیماری پیشی (برص) را بهبود می‌بخشم و مردگان را زنده می‌کنم و از آنچه می‌خورید و در خانه خود ذخیره می‌نمایید خبر می‌دهم. قطعاً در این‌ها نشانه‌ای برای شما، به سوی حق است، اگر ایمان داشته باشید.[۱۷]
معجزه دیگر وی این بود، که حواریون درخواست کردند طعامی از آسمان بر آن‌ها فرود آید، تا از آن بخورند و دلشان با ایمان آرامش یابد و در تصدیق رسالت وی پایدار بمانند.
این درخواست آن‌ها که بوی شک می‌داد ، عیسی(علیه‌السلام) را نگران کرد، لذا به آن‌ها هشدار داد: اگر ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید.
حواریون گفتند: ما می‌خواهیم از آن غذا بخوریم، تا قلبمان سرشار از اطمینان و یقین گردد و به روشنی بدانیم که آنچه به ما گفته‌ای راست است و بر آن گواهی می‌دهیم.
هنگامی که عیسی(علیه‌السلام) از حسن نیت آن‌ها آگاه شد، به خدا عرض کرد: خدایا! مائده‌ای (سفره‌ای از غذا) از آسمان برای ما بفرست، تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانه‌ای از جانب تو محسوب می‌شود و به ما روزی ده که تو بهترین روزی دهندگان هستی.
خداوند به عیسی(علیه‌السلام) وحی کرد: من این غذا را برایتان نازل می‌کنم، ولی از این به بعد، اگر کسی از شما کفر ورزد، او را چنان عذاب می‌کنم، که هیچ کس را آن گونه عذاب نکرده باشم.[۱۸]
مائده نازل شد و در میان آن، چند قرص نان و چند ماهی بوده و چون مائده در روز «یکشنبه» نازل شد، مسیحیان آن روز را روز عید نامیدند.[۱۹]
خداوند این چنین عیسی(علیه‌السلام) را با آن معجزات روشن، مورد تأیید قرار داد تا زبان یاوه گویان را بسته و در دل اهل تردید اطمینان و یقین به وجود آورد، ولی یهودیانی که عیسی(علیه‌السلام) میان آنان برانگیخته شده بود، افرادی سخت دل بودند، لذا به مخالفت ا و برخواستند و مردم را از شنیدن دعوت و رسالت ا و بازداشته و بر ضد او به توطئه‌گری می‌پرداختند.
وقتی نقشه‌های آنان بی‌نتیجه ماند، به فکر افتادند تا توطئه‌ قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند، آن‌ها برای اجرای اهداف شوم خود،‌ قیصر روم را تحریک کردند و به او گفتند: اگر این وضع ادامه یابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، برای حفظ سلطنت خود چاره‌ای جز کشتن عیسی نداری.
حضرت عیسی(علیه‌السلام) از توطئه دشمن آگاه شد، مکان خود را با یاران مخصوصش عوض کرد و در مخفی‌گاه‌ها به سر می‌برد، تا از گزند دشمن محفوظ بماند. یکی از حواریون به نام (یهودا اسخریوطی) به گرفتن مقداری نقره، مکان عیسی(علیه‌السلام) را به دشمن نشان داد تا آن حضرت را دستگیر کرده و به دار بزنند.[۲۰]
عیسی(علیه‌السلام) و یاران مخصوص به داخل باغی وارد شدند و در آنجا مخفی گردیدند، ولی بر اثر گزارش «یهودا» وقتی که شب فرا رسید و هوا تاریک گردید، جاسوسان و مأموران دشمن از در و دیوار باغ وارد شدند و حواریون را احاطه کردند، وقتی که حواریون خود را در خطر دیدند، عیسی(علیه‌السلام) را تنها گذاشتند و گریختند، در چنین لحظه خطرناک،‌خداوند عیسی(علیه‌السلام) را تنها نگذاشت، او را یاری کرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانید.
خداوند «یهودای» منافق را که پیوسته درباره عیسی(علیه‌السلام) سخن چینی می‌کرد، شبیه عیسی(علیه‌السلام) قرار داد، مأموران او را دستگیر کردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتی شدید، فوراً خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرفی کند و سرانجام به دار آویخته شد و به مکافات عمل خود رسید. قیصر روم و وزیران و لشکریان پنداشتند که عیسی(علیه‌السلام) را کشته‌اند، ولی به فرموده قرآن نه عیسی را کشتند و نه دار آویختند، ولی امر بر آن‌ها مشتبه شد.
در جامعه آن روز منتشر شد، که عیسی(علیه‌السلام) به دار آویخته شد، حتی مسیحیان همین عقیده را دارند و شعار صلیب که در تمام شئون زندگی مسیحیان دیده می‌شود، بر اساس این اعتقاد که مسیح(علیه‌السلام) مصلوب (به دار آویخته) شده و به شهادت رسیده است.
ولی طبق نص قرآن او کشته نشده، بلکه خداوند او را به سوی آسمان بالا برد و هم اکنون زنده است و طبق روایات،‌هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) به زمین فرود خواهد آمد.
برگرفته از کتاب «قصه‌های قرآن» نوشته محمد جواد مهری



:: موضوعات مرتبط: قصهء حضرت عیسی(ع) , ,
:: برچسب‌ها: قصهء حضرت عیسی(ع) , داستان حضرت عیسی , ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 584
نویسنده : شیخ پاسکال

مقدمه 
تاریخ همیشه شاهد مقابله ی بین جبهه ی حق و باطل بوده و این جنگ در هر دوره و زمان شکلی متناسب با آن دوره به خود گرفته و هر یک از طرفین سعی در حفظ ارزشهای خود و یا تلاش برای نابودی ارزشهای طرف مقابل داشته اند. در حال حاضر که مناسبات سیاسی و فرهنگی در جهان امکان جنگ مستقیم را به حکومت ها نمی دهد آنها تلاش می کنند با روشی که در حال حاضر به جنگ نرم معروف شده است اهداف خود را عملی کنند. 
دوره ی معاصر زمان جنگ نرم و تقابل بی صدای بین طرفین است. مانند آنکه با اسلحه هایی که به جای گلوله محتوی اندیشه هستند به مغز یکدیگر شلیک کنیم. در این تقابل برنده کسی است که بتواند از روشهای بهتر به نحو درست تری استفاده کند. البته این روش ها هم تابع قوانین و مقرراتی است که فرد بر اساس باورها و اعتقادات الهی به آنها گردن نهاده است زیرا کسی که به ذات الهی ایمان نداشته باشد از هیچ عمل زشتی فروگذار نمی کند. 
ما به عنوان مسلمان باید بر اساس آموزه های دین و سیره ی پیامبر و امامان با این موضوع مواجه شده و مقابله کنیم و نکته ی مهم در این زمینه در ابتدا شناختن درست دوست و بعد شناخت دشمن است، چرا که در ابتدا باید خودی را از غیر خودی شناخت بعد به مقابله پرداخت. 
خداوند قرآن را به‌عنوان راه هدایت معرفی کرده و بیان می دارد که هدایت برای متقین است و می‌فرماید: این است همان کتابی که در آن هیچ شکی نیست. پرهیزکاران را راهنماست. 
«كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد.»
قرآن کریم می فرماید: شما به سمت کمال و پیشرفت گام بردارید و به همین دلیل به مقابله با شما می پردازند. باز دارندگی نوع بشر از مسیر هدایت و کمال با مه آلود کردن فضا و به تصویر کشاندن راه درست به راه غلط همان جنگ نرمی است که همواره باطل در برابر جریان حق دنبال کرده و می کند. 
البته در حال حاضر در كشورهاي غربي كه ادعاي حقوق بشر و آزادي هاي برابر را دارند و در شبكه ها و ماهواره هاي خود خود را مهد تمدن و آزادي معرفي مي كنند و ذهن جوانان و مردم كشورهاي جهان سوم را شستشو مي دهند در راستاي اهداف شوم خود اين انحطاط تا آنجا پيش رفته كه به صورت قانوني و. در برابر دوربين هاي تلويزيون ها روسري از سر دانشجويان مسلمان مي كشند و انها را صرفا به جرم مسلمان و باحجاب بودن در كشورهايي كه خود را مهد آزادي فكر و انديشه مي دانند از تحصيل محروم كرده و به زندان مي فرستند تا به سركوب اسلام و مسلمانان در كشور خود بپردازند. 
در حالي كه بعضي مردم كشورهاي جهان سوم كه تحت تاثير برنامه هاي منحط شبكه هاي غربي قرار گرفتند به گفته ي قرآن مثل افراد چشم و گوش بسته اي شده اند كه شيطان و حكومت هاي استكباري آنها را مثل بز اخفش به دنبال خود مي كشند و از اين افراد به عنوان برده ي سياست هاي خود استفاده مي كنند. 
دشمنان اسلام صريحا اعلام مي كنند ما با جمهوري اسلامي، مبارزه سياسي نخواهيم كرد، بلكه كار ما صرفاً فرهنگينه و اصولاً استراتژي جديد ما مبارزه فرهنگي است. ما بايد بينش و فرهنگ مردم را عوض كنيم تا جمهوري اسلامي ساقط شود *. از اين روي پس از جنگ تحميلي به ساماندهي يك حركت تهاجمي فرهنگي، عليه نظام اسلامي پرداختند. سرگرم بودن دولت سازندگي به بازسازي ويرانه هاي وسيع ناشي از جنگ تحميلي و غفلت از مقوله فرهنگ ديني و اسلامي نيز، بستر مناسبي را براي اين حركت خطرناك فراهم كرد. تفكر تكنوكراتي و فن سالاري در اين دوره، 
* (شجاع الدين شفا، نويسنده ضد انقلاب در خارج از كشور، كتاب هويت ص 19)
جايگزين تفكر مبتني بر زهد، اخلاص، پارسايي، ايثار، پركاري و كم توقعي گرديد و ليبراليسم فرهنگي نيز در سايه اين غفلت مجدداً جان گرفت و حركت خزنده خود را به سوي بنيان هاي فرهنگي و عقيدتي مردم آغاز كرد. 

تعریف جنگ نرم 
جنگ نرم مقابله و تلاشي است از طرف نيروهاي شيطان و استبداد براي به نابودي و مظلت كشاندن و برگرداندن مسلمانان از راه نجات، چنان كه شيطان وعده ي آن را داده است. 
این مقابله عموماً در عرصه‌های گوناگون فرهنگی اجتماعی سیاسی اتفاق می افتد و ابزار کاربردی آن ناتوی فرهنگی است که در قالب ابزارهای دیپلماسی عمومی و روانی و رسانه‌ای عمل می کند. هدف آن تضعیف ثبات و امنیت اجتماعی، فرهنگی بوده و دوره آن بلند مدت است؛ از این‌رو می‌توان تهدید یا براندازی نرم را تلاش دشمن جهت تسلط کامل در ابعاد گوناگون بر یک جامعه دانست که این تسلط با زدودن الگوهای رفتاری و هنجارهای ارزشی جامعه مورد تهاجم و جایگزینی الگوها و ارزشهای جامعه مهاجم محقق می‌گردد. در این نوع تهدید و جنگ، کشور مهاجم بدون خونریزی و با طی کردن پروسه زمانی آرام و بدون نیاز به نیروهای نظامی بلکه با استفاده از استحاله فکری و فرهنگی یک جامعه، سلطه همه جانبه خود را بر آن جامعه تحمیل کرده و با روش نرم افزاری حساب شده آنان را مطیع خود می گرداند، در یک کلام می‌توان جنگ نرم را اینگونه تعریف نمود: «اجرای برنامه ای حساب شده، مسالمت آمیز و دراز مدت برای نفوذ در ارکان سیاسی/اجتماعی یک نظام به منظور تغییر سیستم سیاسی یک کشور با ایجاد تغییر و تحول اساسی در باورهای اساسی و اصلی آن»

ابزار و اهداف جنگ نرم 
با توجه به تعریفی که از جنگ نرم صورت پذیرفت می توان ابزارهای این جنگ را بسیار ساده و کم هزینه دانست که این سادگی در عین حال بسیار پیچیده و کاربردی تر از جنگ سخت است چرا که نیاز به لشگرکشی و مقاومت های فیزیکی ندارد، بلکه با تصرف فکر، اندیشه و اراده یک جامعه و نفوذ آرام در لایه های فکری آن جامعه صورت می‌پذیرد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی: «جنگ نرم یعنی جنگ بوسیله ابزارهای فرهنگی به وسیله نفوذ به وسیله دروغ به وسیله شایع پراکنی با ابزارهای پیشرفته ای که امروز وجود دارد ابزارهای ارتباطی که 10 سال قبل و 15 سال قبل و 30 سال قبل نبود امروز گشترش پیدا کرده جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دل‌ها و ذهن‌های مردم»ابزارهای گوناگونی جهت اجرای این تهدید وجود دارد كه شامل: ابزارهای تبلیغات، رسانه، احزاب، شبهه پراکنی، تریبون های آزاد، جوسازی روانی، شایعه سازی و.... از جمله این ابزار است و هدف فتح سنگرهای فکری و عقیدتی یک جامعه است: «در جنگ نظامی دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما می‌آید مراکز مرزی ما را سعی می‌کند منهدم کند تا بتواند در مرز نفوذ کند در جنگ روانی و آنچه که امروز به آن جنگ نرم گفته می‌شود دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌آید که آنها را منهدم کند»

وي‍گي هاي جنگ نرم 
1. ماهیت این تهدید آرام، تدریجی و نرم افزارانه است. 
2. در این تهدید اعتقادات باورها و الگوهای رفتاری یک ملت دستخوش تغییر و تحول قرار میگیرد. 
3. در زمینه ی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است 
4. مدت و پروسه آن طولانی مدت است
5. فاصله انداختن بین رهبران جامعه و مردم 
6. به وسیله ی نیروهای داخلی دشمن و با ساپورت خارجی انجام میشود 
7. بین طبقات مختلف فاصله می اندازد 
8. بین گروه ها و عقاید و عقلیت ها با اکثریت تفرقه می اندازد

جنگ نرم از دیدگاه قرآن 
با توجه به تعاریفی که از جنگ نرم صورت گرفت، می‌توان تحلیل و تبیین ابعاد آن را از لابه‌لای آیات شریفه قرآن جستجو نمود. خداوند در قرآن وجود جنگ نرم و تلاش پنهان دشمن جهت راه اندازی آن را هشدار می‌دهد و سپس سرد‌مداران این تهدید بزرگ را معرفی کرده و عاقبت بطور مفصل روش‌های بر اندازی نرم توسط دشمنان جریان حق را افشاء می‌نماید. 
خداوند متعال پس از هشدار به وجود جنگ نرم، دشمنان شیطان را شکل دهنده اصلی این تهدید می‌داند که شیوه او نیز دقیقا مطابق با ویژگیهای جنگ نرم است یعنی حرکتی آرام، تدریجی، بلند مدت و نرم افزارانه. قرآن در این باره می فرماید: از گام‌های شیطان پیروی نکنید چه اینکه او دشمن آشکار شماست. جمله (گام‌های شیطان) اشاره به یک مسئله تربیتی دارد و آن اینکه انحراف‌ها و تبهکاری‌ها غالباً به‌طور تدریجی در انسان نفوذ می کند نه به ‌صورت دفعی و فوری. مثلاً برای آلوده شدن یک جوان به مواد مخدر و قمار و شراب معمولاً مراحلی وجود دارد: نخست به‌صورت تماشاچی در یکی از این جلسات شرکت می‌کند و انجام این کار را ساده می‌شمرد. گام دوم شرکت تفریحی در قمار «بدون برد و باخت»و یا استفاده از مواد مخدر به‌عنوان رفع خستگی و یا درمان بیماری و مانند آن است گام سوم استفاده از این مواد به‌صورت کم و به قصد اینکه در مدت کوتاهی از آن صرف نظر کند سرانجام گام‌ها یکی پس از دیگری برداشته می‌شود و شخص به‌صورت یک قمار باز حرفه‌ای خطرناک و یا یک معتاد سخت و بینوا در می‌آید. وسوسه‌های شیطان معمولاً به‌همین صورت است انسان را قدم به قدم و تدریجا در پشت سر خود به‌سوی پرتگاه می‌کشاند این موضوع منحصر به شیطان اصلی نیست تمام دستگاه‌های شیطانی برای پیاده کردن نقشه‌های شوم خود از همین روش «خطوات»گام‌به‌گام استفاده می‌کند که در اصطلاح امروزی به آن تهدید یا جنگ نرم گفته می‌شود. 

سران جنگ نرم از نگاه قرآن
از دیدگاه قرآن چندین گروه به‌عنوان سردمداران جنگ نرم به‌شمار می‌روند که خداوند به تفکیک از هر گروهی به نامی خاص یاد کرده است که ما در اینجا فقط به ذكر نام تعدادی از آنها مي پردازيم: 
1. مشرکین: اولین گروه به تعبیر قرآن مشرکین می‌باشند: «وای بر مشرکان همان‌ها که زکات را ادا نمی‌کنند و آخرت را منکرن»
2. منافقین: دشمنانی که در لباس دوست سعی در آسیب زدن به ساختار دین و اجتماع را دارند. 
«هنگامی که منافقان نزد تو آیند... آنها «منافقان»دشمنان واقعی تو هستند از آنان بر حذر باش خداوند آنها را بکشد چگونه از حق منحرف می‌شوند؟.»
3. سردمداران باطل: می‌گویند: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنها ما را گمراه ساختند. 
این سه گروه عمده به‌عنوان دشمنان جبهه حق و سردمداران جنگ نرم بر ضد این جبهه به شمار می‌آیند که البته همه آنان به ‌عنوان پیاده نظامان و امیران لشکر سردمدار بزرگ جبهه باطل یعنی شیطان به‌شمار می‌آیند. شیطان می‌خواهد آنها را شدیدا گمراه کند و قسم خورده که احدی از نسل انسان را رها نکند حتی پیامبران را که گمراهی آنها غیرممکن است ولی با وجود این شیطان حتی از تلاش براي گمراهي آنها هم دست نمی کشد. 

جنگ نرم از نگاه قرآن 
جنگ نرم در اصطلاح جنگی است از سوی دشمنان که با رویکرد و سلاح تبلیغی و روانی و به دور از مداخله و اقدامات فیزیکی مستقیم یا غیر مستقیم نیروهای دشمن انجام میگیرد و محدوده عملکرد آن به‌جای مرزهای آشکار و مرزهای پنهان بین دشمن و جبهه داخلی متن جامعه و ارزش‌های حق می‌باشد و هدفش تلاش برای تغییر باورها، زائقه‌ها، گرایش‌ها و ارزش‌های پیروان و ملت و امت حق می‌باشد. 
تا در نهایت با ریزش‌ نیروهای ارزشی و مردمی و تفرقه‌هایی که داخل جبهه حق صورت می‌گیرد این جبهه از درون به زوال و نابودی یا سستی برود. در جنگ نرم واژه‌هایی چون جبهه دشمن، حق جبهه داخلی، نرم افزار و ارزش‌ها مورد استفاده قرار می گیرد. اگر با این نگاه جنگ نرم را به قرآن عرضه نماییم واژه حق و باطل معرف دو جبهه خودی و غیر خودی خواهی بود و از این منظر هر فرد و گروهی که پرچم‌دار و عامل به دستورات و آموزهای الهی باشد در جبهه حق بوده و هر کس غیر از این باشد در گروه باطل است بر خلاف نگاه روشنفکری که انسانها را به سه دسته سفید سیاه خاکستری تقسیم می‌کنند از نگاه قرآنی سرانجام آدم‌ها از منظر تحلیلی و تبیینی یا سفید است یا سیاه. 
با توجه به این نگاه قرآنی به مسئله مرزبندی ها در جنگ نرم از جهت مصداق شناسی جنگ نرم در قرآن انسان را باید محور مطالعه و منشا و مصداق قرار داد بدین گونه که با انسان شناسی در دو حوزه تاریخی و اجتماعی میتوان به باز شناسی مصادیق جریان حق بر مبنای انسان و زندگی انسانی پرداخت که می‌تواند مورد هجوم نرم دشمن قرار بگیرد. 

نقش خودشناسی و دشمن شناسی در جنگ نرم 
این نکته را بارها و بارها رهبر انقلاب در سخنان خود مطرح کرده اند و لزوم شناخت نیروهای خودی و غیر خودی را در جریانهای اجتماعی / دینی گوشزد کرده او به کرات مورد توضیح قرار داده اند که در قرآن مورد اشاره قرار می گیرد. 
یکی از موضوعات مورد توجه قرآن در مسیر انسان سازی تلاش برای انسان شناسی برای مخاطبین خود است و در این مسیر یکی از مهم‌ترین روش‌ها و شگردهای قرآن بر خلاف دیگر کتب آسمانی و یا کتاب‌های نوشته شده به دست بشر تاکید و تکرار و اهتمام به داستان آفرینش و واشکافی آن از زوایای گوناگون است. این زمینه البته در رویکرد محتوایی مورد توجه قرآن است. 
 با توجه به همین نگاه است که قرآن به انسان‌ها هشدار می‌دهد که در دو مرز بندی حق و باطل اگر در مسیر حق به اوج برسد مسجود تمام کائنات خواهد شد و اگر در مسیر باطل به سقوط برسد «کالانعام بل هم اضل» خواهد گردید. پیش شرط آن صعود و گریز از این سقوط خودشناسی و دشمن شناسی است. آنچه قرآن در این زمینه می فرماید نقاط ضعف و نقصان انسانی است که اگر به حال خود رها شود می‌تواند زمینه نفوذ دشمن و باطل و مصداق داخلی و درونی جنگ نرم در نهاد انسان‌ها باشد، مواردی همانند:F... فتبارک الله احسن الخالقینFاز این منظر با مطالعه قرآن انسان موجودی ترکیبی از جسم خاکی و روح آسمانی بوده که همزمان باعث تجمیع نقاط قوت و ضعف متعددی در او شده است و همین آفرینش اعجاب آوری که او را مجمع الاضداد نموده موجب شده که خود حق تعالی را به تحسین خود وا دارد تا چنین بفرماید 
ضعیف بودن انسان
ظالم و کافر بودن انسان
عجول بودن انسان 
خودخواه بودن انسان
علاقه به شهوات در انسان
قرآن است درآیه ی زیر هشدار می‌دهد که در مسئله خود شناسی در جنگ نرم اگر هیچ دشمن بیرونی هم فرض نشود باز زمینه برای دشمنی و گمراهی هست چراکه ان النفس الاماره بالسوء. 
از منظری دیگر وقتی به مطالعه قرآنی ابعاد وجودی انسان از منظر خواسته های قرآن از انسان می‌پردازیم که در قرآن به‌صورت گسترده در قالب آسیب شناسی استعداد‌های رها شده به آن می‌پردازد می‌توان ادعا کرد دامنه وجودی انسانی از منظر دامنه تکلیف و وظیفه شناسی انسان در برابر آفریدگارش چنین است: انسان مکلف در حوزه
1. اندیشه و ابزار اندیشه و شناخت
2. گرایش و کشش ها و جهت دهی به آنها «محبت‌ها و تعلق‌ها و باورها و ارزش‌ها»
3. کنش و منش و روشها «اعمال و رفتار». 
 از سوی انسان‌ها بر خودشان است. نتیجه این وضعیت عدم تعقل و تفکر و تدبر و تعطیلی قوای عقل و قلب و فطرت می‌باشد. ثمره ی این اتفاق در حوزه معرفتی و شناختی مهم‌ترین دستاورد و بازتابی که در زمینه تعلقات و گرایش‌ها برای انسان ایجاد می‌کند، ایجاد انحراف در تعلق‌ها و حب‌ها و بغض های انسانی است که قرآن از آن به تعبیر حب الدنیا «و مصادیقی همانند حب الشهوات + تحبون العاجله...»اشاره می‌نماید و آنگاه که این انحراف بزرگ در ناحیه گرایش‌ها و تعلق‌ها و باور‌های آدمی رخ داد بازتاب این فرآیند درونی از عقل و قلب بر حوزه آشکار و بیرونی انسانی یعنی گفتار و کردار او در قالب‌های همانند کفر، نفاق، ریا، تظاهر، دروغ و... تجلی پیدا می‌کند.Fصم بکم عمی Fاز نگاه این سه حوزه انسانی یعنی عقل و قلب و جسم، دامنه تکلیف و وظیفه انسان نسبت به تمام روابط او را خصوصا نوع رابطه‌اش با آفریدگارش و وظیفه‌اش در این رابطه تعریف می‌گردد و این سه حوزه است که دامنه مراتب و مصادیق جنگ نرم انسانی را تعریف می‌کند و در این سه حوزه هست که آدمی می‌تواند در مسیر دسته‌بندی قرآنی حق یا باطل باشد. مهم‌ترین مصداق جنگ نرم و تقابل جریان حق و باطل مواردی است که درون نفس غیر رحمانی انسان بر می‌خیزد و ناشی از بازتاب جهل و بستن ابزار شناخت  
از منظر قرآن مهم‌ترین و اولین مرحله از وادادگی در جنگ نرم، خود فراموشی و خود ناشناسی و فاصله انداختن بین انسان و خود واقعی او به معنی باز شناسی ابعاد وجود حقیقی و استعداد و ضعف شناسی ذاتی می‌باشد. 
شیطان خود را در معرض مقایسه و محاسبه نفس بین خود و دیگران از مخلوقات قرار داد و رابطه خود و آفریدگار را فراموش کرد و همین باعث لغزش او شد. این لغزش: کبر و کفر او را در مواجهه و در رابطه اش با حق تعالی برایش ایجاد کرد و در مواجهه و رابطه‌اش با انسان نفرت و کینه و دشمنی برایش به‌همراه آورد، آنگاه که شیطان به انسان سجده نکرد و از آنجا که سنت خداوند مهلت دادن است نه عذاب سریع، شیطان تلاش خود را برای به زمین زدن انسان شروع کرد. از این جا بود که سنگ بنای دشمنی و جنگ پایه گذاری شد. در این نزاع اقبال به عبودیت نسبت به حق تعالی عنوان حق به خود گرفت و استکبار در برابر حق تعالی عنوان باطل به خود گرفت و بدینگونه بود که ابعاد و افراد نزاع هم تعریف شد. 
در این میان بحث مهم روش و ابزار و چگونگی این تقابل و جنگ نرم می ماند: و از جهت تفاوت ماهیت انسان و جن و هم‌چنین به جهت اشرف بودن انسان‌ها که چیزی در آفرید های حق تعالی کامل‌تر و برتر از انسان نیست: هیچ‌گونه قرینه‌ای برای تسلط و یا قدرت و یا زمینه نفوذ فیزیکی آشکار از سوی شیطان بر انسان‌ها وجود ندارد. 
بله از جهت اینکه نفس انسانی دارای مرتبه نفس اماره است و این نفس همانند جن و ابلیس غیر مادی و غیر حسی است پس بین آن دو سنخیت و همانندی وجود دارد و همین ویژگی تنها نقطه نفوذ شیطان بر آدمیان را فراهم می‌کند. 
یعنی اغوا و وسوسه‌گری نفس آدمی «نفس اماره»و قوت بخشی بر اغواها و وسواس های درونی خود آدمی، پس تنها راه و ابزار ابلیس برای زمین زدن رقیب اش استفاده از روشی است که امروزه «جنگ نرم»نام گذاری شده است. یعنی تلاش برای اثر گذاری و دگرگونی تدریجی اندیشه و گرایش‌های انسان با کمک وسوسه و اغواگری و دامنه این جنگ نرم از لحظه آغاز تمرد ابلیس از بهشت آدم شروع گردیده و تا زمان ظهور ادامه خواهد یافت. این جنگ در حقیقت مادر و زیر بنای تمام جنگهای سرد و نرم تاریخ می باشد چرا که با قسمی که ابلیس پس از طردش از ملکوت خورد، تصمیم گرفت با تمام استعداد و توان خود به اغوا و گمراهی حداکثری انسانی از جهت کمی و کیفی دست بزند در نتيجه ورطه ی سخت آزمایش انسان آغاز شد. 
شيطان به گسترش جبهه باطل پرداخته و انواع جنگ های سرد و گرم و نرم را راه انداخت. از منظر تحلیل تاریخی و اجتماعی قر‌آن، شیطان منشا تمام دشمنی ها و دسته بندی ها و جناح سازی‌ها در برابر انبیا و اولیا حق در لحظه لحظه تاریخ، مدیر پنهان جریان باطل می باشد و هدف آن راهبرد و پیشبرد سیر تاریخ بشریت به سوی جلسه جهانی آخر الزمانی با رویکرد ظلم و فساد «شیطنت انسانی مشهود»حداکثری و جلوگیری از تحقق رخداد ظهور مهدی موعود با هدف تحقق بهشت عبودیت و عدالت جهانی می باشد. 
همان گونه که در ماجرای سقیفه شیطان یکی از حاظران آن جلسه بود که نتیجه ی آن قصب حکومت از حضرت علی (ع) و ظلم به خانواده ی پیامبر و دختر پیامبر اسلام که عزادار پیامبر بودند منجر شد. 
دشمنان کینه توز که نابودی اسلام را نشانه گرفته اند به کمتر از این راضی نمی شوند، در کنار ستیز و مبارزه با رهبر و مکتب، مردم را که پشتوانه محکم آن دو هستند هدف تیرهای زهرآگین خود قرار داده اند تا از این طریق جامعه اسلامی را به نابودی بکشانند. 
دشمن در جنگ نرم شیوه های متفاوتی برای گمراه کردن پیروان حق بکار می گیرد که بی‌شک برای مقابله با هر یک از آنان نیز باید چاره‌ای اندیشید، تا جنگ نرم او را خنثی کرد. 

اشاعه فساد و فحشا
اشاعه فساد و فحشا یکی از برّنده ترین تیغهای دشمنان در مبارزه با طرفداران حق بوده که خدای متعال در قرآن کریم علت انحراف و گمراهی برخی امت ها را همین امر معرفی کرده، بیان می کند که: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات‏ ؛ سپس در پى آنها جانشينانى آمدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوت‏هاى (نفس) پيروى كردند.»راه های دشمنان برای جلوگیری از بیداری قدرت خفته مسلمانان به همین موارد محدود نمی گردد، خدای متعال در این زمینه می فرماید: 
و از مردم كسانى هستند كه سخنان لهو و بيهوده را مى‏خرند (مانند:، ترانه‏هاى فاسد، اشعار و گفتارهاى ركيك، بهتان و غيبت‏سرايى، رمان‏ها و افسانه‏هاى فسادانگيز و غيره) تا مردم را از راه خداوند گمراه سازند.»، وحشت و هراس دشمنان از بیداری و قدرت ناشناخته مسلمانان به حدّی است که به هر شکل ممکن سعی در فاسد کردن افراد و سپس جامعه اسلامی دارند، در این راستا حاضر به صرف هزینه های هنگفت و اعمال سیاستهای ضد بشری هستند به شکلی که با راه اندازی ماهواره ها و شبکه های مخرب در تلاشند روح و روان جوانان ایران را به فساد و فحشا بکشاند و با انواع مواد مخدر جسم آنها را نابود کنند. دشمنان هر روز با صرف هزینه های هنگفت که از طریق کنگره ی امریکا تصویب می شود و نمونه ی مکانی است که شیطان در آن حاکم است به مبارزه با اسلام می پردازند به گونه ای که در عراق به گفته ی خودشان هزینه ای که برای کنار زدن مسلمانان و شیعیان از حکومت هزینه کردند بیشتر از هزینه ای بود که در برای جنگ ایران و جنگ کویت پرداخت كرده اند. خدای متعال در این باره می فرماید: 
آنها كه كافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مى‏كنند.»
امروزه دشمنان جریان حق و دین با صرف هزینه های کلان آنهم به صورت علنی سعی در به انحراف کشاندن جوامع بشری دارند، و دردبارتر اینکه در جامعه اسلامی ما عده ای در ادامه فعالیتهای دشمنان برای اشاعه فساد با آنها همصدا شده اند. 
ترویج اباحه‌گری از سوی برخی جریان‌های برانداز و تلاش برای حذف برخی اهرم‌های بازدارنده چون گشتی‌های نظارت و ارشاد نیروی انتظامی، همه در پروسه نابود کردن و تبدیل کردن عاقبت کار انقلاب به عاقبت اندلس است. راهکار مقابله با این جنگ نرم دشمن چیزی جز نهادینه کردن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و همکاری با نیروهای انتظامی در پاکسازی جامعه از این عناصر و توجیه جوانان نیست امری که متأسفانه در جامعه ما رو به فراموشی و تعطیلی است. 
یکی از شگردهای دشمنان منافق برای اغفال و انحراف پیروان مکتب حق استفاده از پوشش زیبا و جذّاب برای کارهای مخرِّب خود است، خدای متعال در این زمینه می فرماید: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحَْنُ مُصْلِحُون ؛ و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد»مى‏گويند: «ما فقط اصلاح كننده‏ايم»!‏ در تفسیر نمونه در ذیل این آیه شریفه می فرماید: «سپس به ويژگيهاى آنها اشاره مى‏كند كه نخستين آنها داعيه اصلاح‏طلبى است در حالى كه مفسد واقعى همانها هستند: هنگامى كه به آنها گفته شود در روى زمين فساد نكنيد مى‏گويند ما فقط اصلاح كننده‏ايم ! ما برنامه‏اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته و نداريم!»
امروزه هم دشمنان اسلام و بشریت، با بهره گیری از عناوینی مانند اصلاح طلبی و دفاع از حقوق بشر بر ضد ارزشهای دینی می نویسند، در یکی از نشریات مدعی اصلاح طلبی می نویسد: «همین دیه و قصاص و حدّ زنا و قطع دست و... همه عرفی و مردمی و بشری بوده... به نظر من می توانند آنها را بردارند و اصلاحشان کنند.»
سوق دادن جامعه به سوی شخصیت‌شناسی جریان‌ها، در کنار به چالش کشاندن این افراد و افکار آنان از سوی نخبگان جامعه امری ضروری است. 
دشمنان با راه اندازی پایگاههای جاسوسی برای رخنه در جوامع دینی و به دست آوردن اطلاعات در رابطه با افکار و گرایشات افراد و جامعه و پیدا کردن نقاط ضعف و قابل رخنه در بُعد فرهنگی و امنیتی و نظامی،از طرق و شیوه های مختلف در پی فتنه انگیزی هستند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند. 
کشف و افشای پایگاه‌های جاسوسی و معرفی افراد مشکوک و مرموز می‌تواند گلوگاه‌ها و طراحان جنگ نرم و ستون پنجم دشمن را افشا و مانع حرکت‌های براندازانه آنها بر ضد نظام شود. 

بالا بردن بصیرت فرهنگی 
بهره گیری از روشهای گوناگون برای به تسلیم کشاندن جبهه حق و بکارگیری تاکتیک های متفاوت، اصلی مهم برای جبهه باطل است. یکی از این روش ها متقاعد کردن جبهه حق به تعامل با جبهه باطل زیر نام تعامل فرهنگی و رابطه ی فرهنگی با سایر تمدن های دیگر است. 
شکی نیست که داشتن رابطه فرهنگی با سایر فرهنگها برای رشد جامعه ضروری است و باید با فرهنگ های دیگر ارتباط داشت – ولی نباید این رابطه ی فرهنگی به خودباختگی فرهنگی منجر شود و و افراد در مقابل فرهنگ بیگانه خود دچار ترس و حقارت شوند و در برابر تکنولوژی و علم آنها ایمان خود را ببازند -. چرا که در غیر این صورت جامعه دچار جمود فرهنگی و عقب ماندگی خواهد شد ولی این مقصود زمانی حاصل می شود که این تعامل در یک شرایط کاملاً مساوی قرار گرفته می باشد. امروزه شرایط کاملاً نامساوی است و فرهنگ غرب در صدد تسلط بر فرهنگ های دیگر است از این رو امام خمینی به این نکته اشاره کردند. که «ما از حصر اقتصادی نمی ترسیم ما از دخالت نظامی نمی ترسیم آن چیزی که ما را می ترساند وابستگی فرهنگی است.»
و نیز مقام معظم رهبری فرمودند: «کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی دارد می کند یک تهاجم فرهنگی، قتل عام فرهنگی و شبیخون فرهنگی است.»
باید از یاد نبرد که حرکتی که غرب در مقابل فرهنگ اسلامی و ایرانی ما سازماندهی کرده است همان حرکتی است که قرآن به آن اشاره کرده است و آن عقب نشینی از همه ارزشها است. خدای متعال در قرآن به پیامبر تذکر می دهند: 
کفار از شما راضی نمی شوند مگر اینکه شما فرهنگ و دین خود را کنار بگذارید و از دین آنها پیروی کنید. 
این سیاست امروز در جنگ نرم دشمن دنبال می شود زیرا کم هزینه ترین و مؤثرترین شیوه مبارزه با فرهنگ قرآنی در پوشش ایجاد رابطه فرهنگی صورت می گیرد. بالا بردن بصیرت فرهنگی مسئولین، برپا کنندگان سمینارها و همایش نسبت به موضوعات مطروحه در نشست های به اصطلاح علمی و فرهنگی قبل از برپایی و نقد عالمانه مسائل مطروح در نشست های علمی و فرهنگی یکی از راهکارهای مقابله با جنگ نرم است. 

حمایت از نخبگان 
دشمن برای تحقق مقصود خود نیازمند به یارگیری است و از راههای مختلف چون رسیدگی به امور مادی یا با تشویق و ایجاد منزلت اجتماعی سعی در افزودن یاران خود و شمار پیاده نظام خود است. در صدر اسلام منافقین و منفعت طلبان به تطمیع اقشار مختلف خصوصاً نخبگان می پرداختند. یکی از شیوه های منافقین، جلوه دادن ذلت همراهی مؤمنان و عزیز شدن در دوری از مؤمنان و جبهه حق است که این روزها به مقبولیت جهانی و بین المللی معنا می شود و با این شیوه درصدد فرار مغزها و یا گرفتن تأییدی علمی و رسانه ای از سوی آنان است. 
قرآن پاسخ آنان را چنین بیان می کند: 
عزت واقعی و منزلت واقعی در نزد خدا و رسول و مؤمنین است، نه در نزد کفار. 
حمایت مادی و معنوی در کنار توجیه نخبگان جامعه، به حقانیت راه اسلام و انقلاب به عنوان فرماندهان و افسران جنگ نرم می تواند یکی از راهکارهای مقابله با جنگ نرم دشمن و جلوگیری از ریزش ها باشد. 
قرآن کریم مقابله با شیطان را در محورهای زیر توصیه کرده اند: 
1- نگهبانی از آرمانهای اسلام و انقلاب 
2- واکنش مناسب در برابر وسوسه های شیطان و دشمنان
3- استعاذه واستغفار در برابر خداوند
4- پایداری،برخوردخصمانه وانهدام مواضع دشمنان 
5- کار مضاعف و تلاش مضاعف برای رشد جامعه ی اسلامی 
6- ترویج فرهنگ دینی
دشمن ما حالت تهاجمی دارد و از هر سو حمله می کند از این رو ساختن مواضع دفاعی برای نجات،امری لازم و ضروری است، دژی که متناسب با جان ماست جز تقوا نیست تقوا یعنی حفظ حریم الهی در بیرون ازجان و حرم الهی در درون جان، قرآن کریم تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می داند که آن را به خوبی حراست می کند. 
خدای متعال راه خروج از کجی ها، انحرافات و بحرانها را در تقوای الهی می دانند زیرا در اثر تقوا الهی انسان دچار خود بزرگ بینی و هوا پرستی نمی شود و هر چه انسان با خدا صادق تر باشد راه برای او بازتر می شود و هیچگاه در تاریکی و ابهام سرگردان نمی ماند. نگاهی به کسانی که در مقابل جریان حق ایستاده و در فهرست ریزشها قرار گرفته اند گویای این واقعیت است که آنان از دایره تقوا خارج شدند. 
هر آنچه که بخواهد وارد مملکت جان شود یا هر سخن و نوشتار و هر ایده و نظریه ای که بخواهند از هر فردی در جامعه صادر شود، باید مجوز الهی و مهر شرعی داشته باشد،آنچنان که خدا اجازه فرموده است0
محاسبه وتحقیق و بازنگری دوباره به گفتارها و رفتارها می تواند انسان را از افتادن به دامها برهاند قرآن کریم می فرماید: 
(ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید0و هر کس باید بنگرد که برای فردایش چه فرستاده است0از خدا بترسید که خدا به کارهایی که می کنید آگاه است0)
هرنوع وسوسه ای از طرف دشمن، واکنش مناسب و در خور خود را می خواهد. اصل اساسی در مورد واکنش مناسب در برابر وسوسه های دشمن به ویژه در مورد رابطه ی انسان با خدا، معرفت است، معرفتی که رابطه ی مستقیم با گنجایش قلب ما دارد و هر چه گسترش یابد، قدرت و توان ما را در فهم وسوسه ها و چگونگی برخورد با آنها افزایش می دهد0معرفتی که رهبری انقلاب از آن به بصیرت یاد کردند، به یقین واکنش مناسب و در خور در مقابله با جنگ نرم نیازمند بالابردن سطح معلومات و اطلاعات عمومي... است. 

استعاذه واستغفار 
آیات متعددی ما را به چنین روشی توصیه می دهد: 
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 
(واگرازجانب شیطان درتووسوسه ای پدید آمدبه خداپناه ببر،زیرااوشنواوداناست)
(بگو: ای پروردگار من،از وسوسه های شیطان به تو پناه می آورم0و به تو پناه می آورم،ای پروردگار من،اگر نزد من حاضر آیند. )
مقاومت وبرخوردخصمانه دربرابردشمن،حکم عقل سلیم است که می گوید: دشمن،دشمن است و در برابر او انعطاف و مسامحه هرگز روا نیست0این مقاومت در جنگ نرم هم یکی از اصول اساسی است0
اولین راهکار دشمن در بکارگیری جنگ نرم غفلت از خدای متعال است و این مهمترین شیوه و مؤثرترین شگرد جبهه باطل است که بوسیله مشغول کردن انسانها به دنیا و انکار خدای متعال و خالق یکتا بشر را از دوست و قدرت واقعی جدا سازند0
بی شک مصادیق سرگرمی شیطانی در دنیا فراوان است که خدای متعال انسان را در مواقع مختلف به آن تذکر داده است که از شیطان غفلت نکنند. خداوند در قرآن می فرماید: 
(ای انسان درعهد نخستین بامن خدا عهدبستی که ازشیطان پیروی نکنی همانا مهمترین دشمن آشکار شما شیطان است0)
نام و یاد خداوند سبحان تنها راه رستن از دام شیطان است و خدای متعال می فرماید: 
اذکرونی اذکرکم (بیادمن باشیدتابیادشماباشم. )
یاد کردن خدا از انسان به معنای کمک در مواقع سخت و نشان دادن راه هدایت و فلاح در دوره شبهه افکنی ها و شبهه آفرینی ها است0
بهترین پشتوانه و تکیه گاه در جنگ نرم خداست و باید در این راه بر او توکل کرد و هر کس که واقعا توکل بر خدا کند خداوند نیز او را کفایت می کند معنی درست توکل بهره گیری از همه ی امکانات با توجه به عقل و امکانات مادی و معنوی و برنامه ریزی دقیق است. 
خداوند متعال می فرماید: 
وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ 
در نگاه قرآن برخلاف نگاه مادی، فرجام تاریخ پیروزی اهل حق بر باطل است و با فرهنگ مهدویت پیروزی قطعی و روشن با اهل حق آشکار می شود و این اعتقاد به انسان مؤمن نیرو و قوتی وصف ناشدنی می بخشد که قابل مقایسه با هیچ مکتبی نیست. 
اعتقاد به وراثت و خلافت بر زمین و پیروزی حق و اهل حق در پیش روی مؤمنان و تأکید و تکرار ادعیه های عصر ظهور را می توان نقطه امیدبخشی برشمرد که هر انسان مؤمنی را در مقابله با جنگ نرم دلگرم تر و در ادامه مسیر مصمم تر می کند. 
روش پیامبر (ص) در قرآن مجید این است که در صحنه اجتماعی واقعاً با دشمنان کمال عداوت و دشمنی را داشت و نسبت به دوستان و مؤمنان کمال محبت را روا می داشت. 
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ 
از این رو مؤمنان باید کاملاً با محبت و رأفت با هم برخورد کنند و نسبت به کفار و منافقین باشد. مثل یک پیکر محکم و خلل ناپذیر باشند. 
این مؤلفه خود به خود از ایجاد شکاف بین مؤمنین جلوگیری می کند، راه را بر گسترش شایعات می بندد و در مواقع حساس، آنان را به هم پیوند می زند، باید به این نکته توجه داشت که شگرد دشمن در مقابل جریان حق از ایجاد کینه نسبت به یکدیگر شروع می شود تا به نفرت درونی و بیرونی و برادرکشی منجر شود و در نهایت در جبهه حق تفرقه ایجاد گردد. 
شیطان اول دشمنی را بین مومنان ایجاد می کند و کم کم صف واحد آنها را دچار آسیب می کند، در مقابل این شگرد دشمن، خدای متعال دعوت به وحدت و چنگ زدن به ریسمان الهی را راهکار اصلی مبارزه با جریان باطل می داند. 
وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْآل 
 تفسیر شده است. یعنی اگر می خواهید دشمن بر شما پیروز نگردد باید مؤمنان ولایت معصومین (ع ) را با تمام جهات آن قبول کرده و به آن پایبند باشند و نیز فرمود: تنها راه تقرب به سوی خدا و محبت و عشق به خدا پیروی از راه اهل بیت است.:«به ریسمان الهی چنگ بزنید و تفرقه را کنار بگذارید». البته ریسمان الهی در روایات به ولایت اهل بیت  
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 
بر همگان آشکار است که در زمان غیبت امام معصوم (ع) تنها راه رستگاری دوستی و پیروی از ولی فقیه است که راه را از چاه باز می شناسد و در شب فتنه چراغ مؤمنان است. 

نتيجه (حسن پايان) 
اسلام به مسلمانان تاكيد مي كند كه در برابر كفار بايد استاد و سست نبود چنان كه در قرآن اشاره مي فرمايند كه خدا در برابر كساني كه مكر مي كنند مكر مي كند و آنچه را شايسته است به خود آنها باز مي گرداند. اسلام راه هدايت را در تمام زمينه ها از جمله اين مورد در دست نائبان خود ولي فقيه زمان قرار داده تا جامعه را از افتادن در دام تهاجم فرهنگي نجات بخشند. 
رهبر انقلاب مي فرمايند: بازگشت به گذشته و بررسي آنچه كرده‌ايم انتخاب سياستهاي آينده را سهلتر مي كند. نخستين نشانه هاي تهاجم فرهنگي پس از ارتحال حضرت امام خميني (ره) پديدار شد. دشمنان انقلاب اسلامي با توجه به ماهيت فرهنگي انقلاب اسلامي، به خوبي دريافته اند كه براي فروپاشي اين بنيان مرصوص، راهي جز نابودي پايه هاي فكري و اعتقادي آن وجود ندارد، همچنان كه از تصريح بدان نيز هيچ ابايي نداشته و ندارند. 
در زمان حال ولی فقیه و امام مسلمانان جهان رهبر معظم انقلاب است که با رهنمودها و پندهای حکیمانه ی خود را راه را بر دشمنان می بندد و پیوند و اتحاد بین ملت را حفظ می کند و با آموزه های خود ملت را در راه کمال هدایت می کند. 
به این شکل است که در سال جدید با رهنمود و سخن فاضلانه ی همت مضاعف، کار مضاعف تمام مسلمانان و ایرانیان را مکلف کرد تا با تلاش، غرور خود را بالاتر ببرند و اجازه ندهند که کشور ایران و مسلمانان در مقابل کشورهای غربی احساس حقارت کنند چرا که یکی از موارد جنگ نرم که رهبر انقلاب به وجود آن پی برده اند – قرآن و ائمه اطهار هم به آن اشاره كرده اند و به شكلي كه امامان ما كار در زير آفتاب را براي مرد عبادت مي دانند و مرگ در راه كار و روزي حلال براي خانواده را فيض شهادت مي دانند - رکود و سستی در بین جوانان یک کشور است تا آنها را به جای کار به حسرت و تعریف و تمجید از کشورهای بیگانه وادارد در حالی که رهبر انقلاب با درک این خطر بزرگ و با نام گذاری این سال به این نام به دشمنان اسلام و ایران نشان داد که ملت اسلام دچار رکود و سستی نشده اند و برای به دست آوردن کمال علم و دین از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نمی کنند و هیمنه ی علم و ثروت غرب برای مسلمانان شکسته شده و دیگر نمی توانند با این شیوه بر مسلمانان تاثیر بگذارند و آنها را از فرهنگ خود زده کنند بلکه ملت ایران با عمل به رهنمودهای رهبر خود در تلاشند تا بهترین ها را برای امت اسلامی فراهم کنند و همه ی اینها در سایه ی امام زمان و رهنمودهای رهبر انقلاب محقق خواهد شد. 

فهرست منابع: 
- قرآن کریم 
- نهج البلاغه
- جلسات تفسیر قرآن مرحوم آیت اله نجومی حسینی 
- پيام فضلي نژاد، شواليه هاي ناتوي فرهنگي
- ماهنامه پگاه حوزه، ش 252
- ايران فردا، تير ماه 1378



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم در قرآن , ,
:: برچسب‌ها: جنگ نرم در قران , جنگ در قران , جنگ از دیدگاه قران , جنگ , اداب جنگ ز دیدگاه قران , قران و جنگ ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 1135
نویسنده : شیخ پاسکال

1-     سوره هایی که با استفهام (پرسش )آغازشده است کدامند ؟ شش سوره انسان نبا غاشیه شرح فیل ماعون

2-     تنها آیه ای که در آن سه بار کلمه قبله به کار رفته کدام آیه است ؟آیه 145سوره بقره

3-     تنها آیه ای که در آن واژه اذان به کار رفته کدام آیه است ؟ آیه 3سوره توبه

4-     کلمه قرآن چند بار در نهج البلاغه به کار رفته است ؟ 45بار

5-     تنها آیه ای که دارای یک حرف است کدام آیه است ؟ آیه 11سوره حج

6-     تنها آیه ای که در آن چهار لقب از القاب واوصاف قرآن گرد آمده کدام آیه است ؟آیه 57 سوره یونس

7-     سوره ای که دارای بیشترین آیات تهلیل است کدام سوره است ؟ آل عمران

8-     سوره های مکی چند سوره هستند ؟86سوره

9-     سوره مدنی چند سوره هستند ؟ 28سوره

10- تنها سوره مدنی قرآن کریم که دارای بیشترین تعداد آیالت مکی است کدام سوره است ؟سوره انفال

11- دو سوره از سوره های مکی قرآن که دارای بیشترین تعداد آیات مدنی اند ؟کهف وقلم

 12- مجموع آیات مدنی در سوره های مکی چند تاست ؟154آیه

13- مجموع آیات مکی در سوره های مدنی چند تاست ؟نه آیه

14- تنها آیه ای که دارای بیشترین تعداد واژه ویل است کدام آیه است ؟آیه 79بقره

15- تنها سوره ای که دارای بیشترین تعداد واژه ویل است ؟مرسلات

16- تنها سوره ای که دارای بیشترین واژه سلام است ؟صافات

17- تنها آیه ای که در آن عبارت یا ایهاالذین کفروا به کار رفته کدام آیه است ؟آیه 7سوره تحریم

18- تنها سوره ای که تمامی آیاتش خطاب بشر به خداوند است کدام سوره است ؟سوره حمد

19- پیامبرانی که در قران کریم به نامشان تصریح شده کدامند ؟  حضرت آدم در آیه 33آل عمران ، نوح در آیه 163نساء ،ابراهیم در آیه 163نساء ،اسماعیل در 163نساء ،اسحاق در 163نساء یعقوب وعیسی وایوب ویونس وهارون وسلیمان وداوود در 163نساء ویوسف در 34غافر وموسی در 51مریم وزکریا در 85انعام ویحیی در 39آل عمران والیاس در123صافات والیسع در 86انعام ولوط در 133صافات وادریس در 56مریم وذوالکفل در 85انبیاء وهود در 50هود وصالح در 45نمل وشعیب در 85اعراف وعزیر در 30توبه وحضرت محمد در 29فتح

20- تنها آیه ای که در آن به نام 11پیامبر تصریح شده کدام آیه است ؟  ایه 163سوره مبارکه نساء

21- نام مبارک حضرت رسول در سوره های مکی است یا مدنی ؟ سوره های مدنی

22- 5 تن از پیامبران قرآنی که پیش از تولد نامگذاری شده اند کدامند ؟   حضرت محمد آیه 6سوره صف وحضرت یحیی آیه 7مریم وحضرت عیسی 45آل عمران وحضرت اسحاق 71هود وحضرت یعقوب 71هود

23- دو تن که در کودکی به مقام پیامبری رسیدند کدامند ؟ حضرت یحییی که در آیه 12مریم وحضرت عیسی که در آیه 30مریم به این موضوع اشاره شده است

24- پیامبری که پیش از او همنامی برای او وجود نداشت کیست    حضرت یحیی که در آیه 7مریم اشاره شده

25- پیامبری که تنها یک بار نامش در قرآن ذکر شده کدام است    حضرت عزیر

26- کدام پیامبران پدر وپسر بوده اند ؟ ابراهیم با اسماعیل –ابراهیم با اسحاق –یعقوب با یوسف –داوود با سلیمان – اسحاق با یعقوب – زکریا با یحیی

27- کدام پیامبر قاری بهشتیان است    -حضرت داوود

28- نام حضرت موسی در کدام سوره بیشتر ذکر شده است – سوره مبارکه اعراف

29- نام پیامبران اولوالعزم مجموعاًچند بار در قرآن ذکر شده است -  278بار به شرح زیرحضرت  نوح 43بار وحضرت ابراهیم 69بارحضرت  عیسی 25بار حضرت موسی 136بار حضرت محمد 5بار

30- لقب مشهور حضرت عیسی چند بار در قرآن آمده است -  11بار

31- سن دقیق پیامبرهنگام بعثت چند سال بود – سال قمری 40سال و6ماه و8روز اما سال شمسی 39سال و3ماه و8روز

32- پیامبری که در قرآن کریم سید نامیده شده کیست – حضرت یحیی

33- دو پیابری که بدون پدر متولد شده اند کدامند – حضرت عیسی وحضرت آدم در ایه 59آل عمران اشاره شده

34- دو پیامبری که در قرآن بعنوان الگو واسوه معرفی شده اند کدامند – پیامبر اکرم وحضرت ابراهیم

35- سه تن از پیامبران که نامشان سه سوره پیاپی از قرآنم است کدامند -  یونس هود یوسف

36- کدام سوره بامدح وستایش رسول اکرم پایان یافته است -   سوره توبه

37- تنها آیه ای که در آن نام یکی از پیامبران سه بار تکرار شده کدام است -258بقره نام حضرت ابراهیم

38- کدام سوره با نام دو تن از پیامبران الهی پایان یافته – سوره اعلی حضرت ابراهیم وحضرت موسی

39- کدام آیه مشتمل برنام تمام پیامبران اولوالعزم است -13شورا

40- کدام پیامبر علاوه بر مقام نبوت به مقام امامت نیز نایل شد -  ابراهیم

41- کدام پیامبر را می توان مبشر احمد نامید -   حضرت عیسی

42- ماجرای تصمیم کفار ومشرکین در باره کشتن پیامبر در کدام آیه مطرح شده است – 30انفال

43- شکایت رسول اکرم از امتش در باره مهجورومتروک نمودن قرآن در کدام سوره بیان شده است –ایه 30سوره فرقان

44- لقب کدام پیامبر امام القبلتین است -  حضرت محمد ص

45- لقب کدام سوره قلب قرآن است ؟     سوره مبارکه یس

46- لقب کدام سوره عروس قرآن است ؟سوره مبارکه الرحمن

47- کدام سوره را سوره تودیع می نامند ؟سوره مبارکه نصر

48- کدام سوره را می توان برادر کوچک سوره فتح نامید ؟    سوره مبارکه نصر

49- کدام سوره ملقب به خیمه وچادر قرآن است ؟      سوره مبارکه بقره

50- در عرف اهل تشیع معمولاً قرآن به چه وصفی توصیف می شود ؟  وصف مجید

51- در عرف اهل تسنن معمولاً قرآن به چه وصفی توصیف می شود ؟   وصف کریم

52- نام دیگر کدام سوره عقود است ؟   مائده

53- کدام سوره را می توان سوره اخلاق وآداب اجتماعی نامید ؟ سوره حجرا ت

54- سوره وسط قرآن کریم کدام سوره است ؟  حدید

55- تنها سوره ای که به نام یکی از ارکان نماز است کدام سوره است ؟ سجده

56- تنها سوره ای که به نام یکی از فلزات است کدام سوره است ؟  حدید

57- تنها سوره ای که به نام یکی از میوه ها است کدام سوره است ؟ سوره تین

58- نام فارسی قرآن چیست ؟  نبی

59- تنها سوره ای که نامش دوبار وبدون هیچ گونه تفاوتی در اولین آیه آن به کار رفته کدام سوره است ؟ سوره انفال

60- نام دیگر کدام سوره ملائکه است ؟ سوره فاطر

61- نام دیگر کدام سوره سوره مضاجع است سوره مبارکه سجده

62- نام دیگر کدام سوره سوره ظهار است ؟  مجادله

63- کدام سوره را سوره حضرت سلیمان نامیده اند ؟  سوره نمل

64- نام دیگر کدام سوره سوره عف است ؟  مرسلات

65- نام این سوره ر پیدا کنید ؟   گرتوخواهی نام من ای گل عذار        نیم سنگی بر لب دریا گذار    سوره مریم

66- کدام سوره را می توان سوره مناجات نامید ؟  سوره حمد

67- با توجه به نشانه های زیر نام سوره را پیدا کنید ؟ (حاسد و محسود  مالک و مملوک ، شاهد و مشهود ، عاشق و معشوق , حاصلخیزی و خشکسالی )    سوره مبارکه یوسف

68- از سوره های قرآن کریم ونام مشهور ترین مسجد شهر مکه است ؟ الجن

69- تنها سوره ای که به نام یکی از اصول دین است کدام است ؟   سوره مبارکه توحید یا اخلاص

70- تنها سوره ای که به نام یکی از فروع دین است کدام است ؟ حج

71- سوره ای که اولش ستایشوسطش اخلاص وآخرش نیایش است کدام سوره است ؟حمد

72- سوره ای که از لحاظ نظم وسیاق ماند سوره حدید بوده گویی خلاصه ای از آن است ؟ تغابن

73- تنها سوره ای که از تکرار نامش کلمه ای قرآنی پدید می اید ؟ صف

74- نام دیگر کدام سوره جامعه است ؟ سوره شعرا

75- نام دیگر کدام سوره دین است ؟   ماعون

76- سوره ای که به تبارک معروف است کدام است ؟ ملک

77- سوره ای که به ریحانه  القرآن معروف است کدام است ؟  یس

78- سوره ای که به حواریین معروف است ؟سوره صف

79- نام دیگر کدام سوره تساول است ؟ نباء

80- نام دیگر کدام سوره فاضحه است ؟  توبه

81- کدام سوره را سوره بدر نامیده اند ؟ انفال

82- بخشی از قرآن مجید است همانند شهری که حصار ودیواره ای آنرا از قسمت های دیگر جدا می کند ؟ سوره

83- تنها سوره ای که اگر حرف اول نام آنرا حذف کنیم نام سوره ای دیگر آشکار می شود کدام سوره است ؟ سوره محمد که به حمد تبدیل می شود

84- تنها سوره ای که اکثر الفاظ آن منحصر به فرد است کدام سوره است ؟ کوثر

85- چه سوره هایی را عزائم می نامند ؟ سوره های دارای سجده واجب مانند فصلت   نجم    علق     سجده

86- کدام دو سوره از قرآن کریم را زهراوان می نامند ؟ بقره وآل عمران

87- کدام دو سوره را قرینتین می نامند ؟ انفال وتوبه

88- چه سوره هایی را عتاق نامیده اند ؟ اسرا   کهف    مریم    طه    انبیاء

89- سوره هایی که به ممتحنات شهرت یافته اند ؟سجده   فتح   حجرات   مجادله    حشر     ممتحنه   صف    جمعه   منافقون   تغابن   طلاق  تحریم   ملک   قلم  نوح  جن  

90- چه سوره هایی را مسبحات نامیده اند ؟ اسرا   حدید   حشر  صف   جمعه   تغابن   اعلی 

91- سوره هایی را که به حوامیم شهرت یافته اند ؟غافر  فصلت   شوری   زخرف   دخان   جاثیه   احقاف 

92- سوره هایی که به حامدات شهرت یافته اند ؟   حمد   انعام   کهف   سبا   فاطر

93- سوره هایی که به ال شهرت یافته اند ؟ بقره  آل عمران

 اعراف  یونس  هود  یوسف  رعد  ابراهیم   حجر  عنکبوت   روم  لقمان  سجده

94- کدام دو سوره به معوذتین مشهر اند ؟ فلق وناس

95- چه سوره های را مفصلات نامیده اند ؟ حمد و ق تا پایان قرآن

96- چه سوره هایی را زمانیه نامیده اند ؟سوره هایی که با اذا آغاز شده اند

97- چه سوره هایی به قصار السور مشهور شده اند ؟ حمد وزلزال تا سوره ناس

98- چه سوره هایی را مقولات نامیده اند سوره هایی که با قل شروع می شوند جن کافرون اخلص فلق ناس

99- دو سوره ای که به مقشقشتان مشهور گشته اند کافرون واخلاص

100- سوره هایی که با نام خودشان پایان یافته اند ؟ ماعون   مسد    ناس



:: موضوعات مرتبط: 100معمای قرآنی , ,
:: برچسب‌ها: صد معمای قرانی , معما های قران , معما های قرانی با جواب , معما های زیبای قرانی , معما های زیبا , ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 643
نویسنده : شیخ پاسکال

واژه مرگ، مانند كلمه زندگی، هستی و پیدایش، مفهوم روشن و عامی دارد كه بر كسی پوشیده نیست. امّا در آن سوی این مفهوم همگانی و روشن، چیزی قرار دارد كه شاید هرگز برای كسی درست و دقیق معلوم نگردد و شناخته نشود. علی علیه‏السلام در اسرار و رموز مرگ می‏فرمایند:
«أیها الناس، كل امری لاق ما یفر منه فی فراره؛ والأجل مساق النفس، والهرب منه موافاته. كم اطردت الأیام أبحثها عن مكنون هذا الأمر فأبی اللّه‏ إلا إخفاءه. هیهات! علم محزون!»
«هر كه از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبرو خواهد شد! چرا كه اجل در كمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است! وه كه چه روزگارانی در پی گشودن راز مرگ بودم! امّا خواست خدا این بود كه این اسرار همچنان فاش نشوند! هیهات! چه دانشی سر به مهر!».
امّا در میان این پدیده‏های میرا و فانی، تنها انسان است كه از این سرنوشت، یعنی مردن خبر دارد. همه جانداران می‏میرند، ستارگان و كهكشان‏ها فرو می‏پاشند، امّا نمی‏دانند كه می‏میرند و نمی‏فهمند كه خواهند مرد! جز انسان كه می‏داند و می‏فهمد كه خواهد مرد.
انسان هم از آغاز پیدایش مرگ آگاه، نیست. بلكه به‏تدریج با مفهوم مرگ آشنا می‏شود.
موجوداتی كه مرگ ندارند و نیز موجوداتی كه از مرگ خود آگاه نیستند، از مرگ دلهره نداشته نگران هم نیستند. امّا انسان با آگاه شدن از مرگ، مخصوصا با آگاه شدن از مرگ خود، دچار اضطراب و نگرانی شده، چندین پرسش اساسی درباره مرگ، بر ذهن و اندیشه او سنگینی می‏كنند:
ـ مرگ یعنی چه ؟ ـ چرا باید مرد؟ ـ چگونه می‏میریم؟ ـ بعد از مرگ چه می‏شود؟ ـ چه كسی یا كسانی از راز مرگ آگاهند؟ ـ می‏توان مرگ را چاره‏جویی كرد؟ ـ آیا روحی داریم كه با مرگ نابود نشود؟ ـ سرگذشت این روح ـ اگر باشد ـ پیش از پیوستن به جسم چه بوده است؟ ـ سرنوشت این روح، پس از مرگ جسم، چه خواهد بود؟ و ده‏ها پرسش دیگر.
و بشر از همان آغاز برای به دست آوردن پاسخ این پرسش‏ها، تلاش كرده است. اگر چه پیامبران، فلاسفه و اندیشمندان، اولیا و عرفا و حتی افسانه‏بافان و اسطوره پردازان، هر یك به نوعی به این پرسش‏ها پاسخ داده‏اند؛ امّا مرگ برای انسان همچنان یك معمّا و راز ناگشوده است.
اینك در این مقاله برآنیم تا این راز را با مولای متقیان، امیر مؤمنان علی بن ابیطالب در میان نهاده، در حد فهم و توان خویش، از اشارات آن بزرگ مرد مرگ‏اندیش، برای حلّ این معما بهره گیریم.
● مرگ چیست؟
اگر بشود چیزی را با ضدّش معرفی كرد باید گفت كه: مرگ پایان زندگی دنیوی است. چنانكه علی علیه‏السلام می‏فرمایند: «اَلْموت غایته و «بالموت تختم الدنیا.»
این تعریف در عین سادگی، واقعی‏ترین تعریف مرگ است. به هر حال این زندگی، یعنی زندگی دنیوی با مرگ به پایان می‏رسد. مرگ به همه مسئولیّت‏ها، تلاش‏ها، آرزوها و هدف‏های دنیوی انسان پایان می‏بخشد. امّا از این تعریف چیزی كه می‏فهمیم آن است كه مرگ زندگی را به پایان می‏رساند؛ ولی درباره خود مرگ و دنیایی كه با مرگ آغاز می‏گردد چیزی به دست نمی‏آید. اكنون به ذكر نكاتی درباره مرگ می‏پردازیم:
۱ـ مرگ و مشكلات بیان ناپذیرش
امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«واِنّ للموت لغمرات، هی افظع من ان تُستغرق بصفهٍٔ اوتعتدل علی عقول اهل الدّنیا.»
مشكلات مرگ چنان پیچیده و دردناكند كه به وصف در نمی‏آیند و با قوانین خرد مردم این دنیا، سنجیده نمی‏شوند. و نیز می‏فرماید:
«فغیر موصوف ما نزل بهم»
حالات و عوارضی كه در دم مرگ پدید می‏آیند، قابل توصیف و بیان نیستند. در فلسفه این بیان ناپذیری، چند تبیین را می‏توان مطرح كرد:
اوّلاً ـ مرگ یك تجربه شخصی است كه شخص با این تجربه ارتباطش را با دیگران از دست می‏دهد. بنابراین نمی‏تواند تجربه‏اش را با دیگران در میان بگذارد. ما كسی را پس از مرگش نمی‏بینیم تا از تجربه مرگش، خبری بگیریم.
ثانیا ـ پدیده مرگ، چنان پیچیده و پر راز و رمز است كه اگر مردگان هم به این دنیا باز گردند و بخواهند، جریان مرگ را توصیف كنند، نخواهند توانست:
«فلو كانوا یَنْطِقون بها لعیّوا بصفهٔ ما شاهدوا واوما عاینوا.»
ثالثا ـ جهان باطن، به دلیل بطون نهادی خود، بر اهل ظاهر قابل شناخت نیست. یعنی جهان محسوس و دنیا، با جهان غیب و آخرت، از جنس هم نیستند و لذا تا در دنیاییم، از آخرت بی‏خبریم.
رابعا ـ اگر قرار است كه انسان گرفتار امتحان و ابتلا و فتنه شده، براساس تشخیص و انتخاب خود، مورد آزمایش قرار گیرد، حتما باید، نوعی ابهام و پیچیدگی در كار باشد؛ وگرنه، همه انسان‏ها یكسان عمل خواهند كرد و ابتلا و امتحانی در میان نخواهد بود. مثلاً اگر چنین بود كه هر روز خداوند به نوعی برای مردم ظاهر می‏شد و همه مردم آشكارا قیامت و زندگی ارواح و نتایج اعمال را می‏دیدند؛ طبعا همه یكسان عمل می‏كردند. چنانكه در حیات دنیوی غالبا آن جا كه هدف‏ها روشن و نتیجه كار معلوم است، مردم دچار اختلاف نمی‏گردند.
باری، به هر دلیل، مرگ در هاله‏ای از راز و رمز قرار دارد:
«كس نمی‏داند كه مرگ چگونه وارد خانه می‏شود؟ چه سان جان كسی را می‏ستاند؟، چگونه بر جنین در شكم مادر دست می‏یابد؟ او به سراغ جان جنین می‏رود؟ یا جان جنین، به اذن پروردگارش، خواست مرگ را گردن می‏نهد؟ یا آن كه مرگ از همان آغاز، در لایه لایه درون مادر جای دارد؟»
۲ـ وصف عرفی مرگ
گاهی علی علیه‏السلام به وصف عرفی مرگ می‏پردازد و آن را برابر فهم توده مردم توصیف می‏كند. منظور من از توصیف عرفی، همین است كه مرگ را پایان زندگی، پایان بخش آمال و آرزوها، و عامل نابودی لذّات و كامجوئی‏ها بدانیم. اینك نمونه‏هائی از وصف عرفی مرگ كه بر زبان مولای متقیان علی علیه‏السلام جاری شده است:
«شادابی زندگی را افسردگی پیری در پیش است. دوران عافیت به بیماری و درد پایان می‏پذیرد و سرانجام زندگی جز مرگ نیست. مرگی كه دست انسان را از دنیا كوتاه كرده، راه آخرت را پیش پای وی خواهد نهاد. با تن لرزه‏ها، دردهای جانكاه، اندوه گلوگیر و نگاه فریاد خواه، كه از یاران و خویشاوندان و همسران كمك می‏خواهد، اما كاری از دست كسی بر نمی‏آید، و گریه هم سودی ندارد. از افتادن در تنگنای گور و تنها و بی‏كس در گورستان ماندن چاره‏ای نیست. آن گاه كرم‏ها، تكه پاره تن او را برده و پوسیدگی، طراوت تن را لگد كوب كرده، و گذشت روزگار همه آثار او را به باد فنا و فراموشی می‏سپارد. تن‏های نازنین می‏گندند و استخوان‏های محكم پوسیده می‏شوند، روح در زیر سنگینی اعمال می‏ماند، و چیزی را كه از غیب شنیده بود با چشم یقین می‏بیند. امّا چه سود؟! كه دیگر بر كارهای نیك چیزی نمی‏توان افزود و از لغزش‏ها چیزی نمی‏توان كاست.»
در وصف عرفی مرگ، این بیان مولای متقیان، در اوج زیبائی است كه می‏فرمایند:
«انّ الموت لزائر غیر محبوب و واتر غیر مطلوب وقرن غیر مغلوب.»
«مرگ مهمانی است ناخوشایند! كه ناخواسته از یار و دیارمان جدا می‏كند. حریفی كه كسی هماوردش نیست.»
۳ـ مرگ از نگاه دیگر
آنچه گذشت، وصف عرفی مرگ بود. وصفی در حدّ فهم عموم و برای عامّه مردم. امّا وصف مرگ به همین جا ختم نمی‏شود. مرگ تنها گذرگاه جهان غیب است. پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، زندگی دنیا را خواب و مرگ را بیداری نامیده است. یعنی مرگ دریچه‏ای است برای خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیّت.
علی علیه‏السلام هم می‏فرمایند:
«ولو عاینتم ما قد عاین من مات منكم لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُم وسمعتم واطعتم ولكن محجوب عنكم ما قد عایَنْوا و قریبٌ ما یُطْرَحُ الحجاب.»
مرگ، ما را با دنیای تازه‏ای روبرو می‏كند كه همه عوالم آن برای ما شگفت‏انگیز ورود به این دنیای جدید، تنها با برافتادن پرده‏ای امكان می‏یابد كه به دست مرگ فرو افتد. و نیز می‏فرماید:
«ای مردم این حقیقت را از خاتم پیامبران بشنوید كه: هر كه می‏میرد در حقیقت نمرده است، و اگر در ظاهر پوسیده می‏شود در باطن چیزی از ما پوسیده نمی‏شود بلكه پایدار می‏ماند.»
مرگ از همان آغاز حضورش ارزش‏ها را وارونه می‏كند. ما در این دنیا، خلق را می‏بینیم و حق را نمی‏بینیم؛ با مجاز آشنائیم و از حقیقت بیگانه. و لذا ارزش‏ها و ارزش گذاری‏های ما براساس معیارهای حیات مادّی و دانش محدود دنیوی است. با حضور مرگ، عالم غیب نمایان گشته، معیارها و بینشهای دیگری اساس ارزش‏ها و ارزیابی‏های ما قرار می‏گیرند. و لذا، انسان دست پشیمانی می‏گزد و از دلبستگی‏های خود دست می‏شوید و آرزو می‏كند كه ای كاش او به دنبال این دنیا نمی‏رفت:
«فهو یعضُّ یده ندامهٔ علی ما اصحر له عند الموت من أمره، و یزهد فیما كان یرغب فیه أیَّام عمره، و یتمنَّی أنَّ الذی كان یغبطه بها و یحسده علیها قد حازها دونه.»
فلاسفه بزرگ اسلام همچون ابن سینا و سهروردی، تعلّق روح را به جسم، مانع توجّه او به كمال و نقص روحی خود دانسته، و همین عامل را دلیل غفلت او از لذّات روحانی و رنج‏های عقلانی می‏دانند. ابن سینا می‏گوید:
«كمال نفس ناطقه در آن است كه از لحاظ وسعت و عمق معرفت، تبدیل به جهان معقولی گردد كه دقیقا موازی و مطابق با جهان عینی باشد و به حسن مطلق و خیر و جمال مطلق دست یابد. روح انسان اگر به چنین معرفتی دست یابد از بهجت و لذّت وصف ناپذیری بهره‏مند می‏شود كه مقایسه آن با لذایذ حسّی، زشت و مسخره خواهد بود. امّا این روح مادامی كه گرفتار حجاب تن و اسیر جاذبه‏های حیات حیوانی است از این گونه لذّت و بهجت باخبر نخواهد شد، چنان كه اگر به این كمال هم دست نیابد مادامی كه در حجاب تن است احساس رنج نخواهد كرد تا زمانی كه مرگ فرا رسد. با فرا رسیدن مرگ حجاب تن كنار رفته، موانع ادراك زایل می‏گردد. در نتیجه روح انسان به كمال یا نقصان خود پی برده، غرق در لذّت شده یا گرفتار رنج و عذاب خواهد شد، لذّت و رنجی كه هرگز با لذایذ و دردهای جهان مادّی قابل مقایسه نیستند.»
بیم مرگ
ترس از مرگ، كاملاً طبیعی است. چنان كه عشق و دلبستگی به زندگی كاملاً طبیعی است. از هر چه بترسیم به خاطر آن است كه به كمالات زندگی زیان دارد و یا اصل حیات و زندگی ما را تهدید می‏كند. ما از شكست‏ها، بدبختی‏ها، فقر، جهل و بیماری‏ها بیمناكیم برای این كه با وجود نواقص و كاستی در زندگی و وسایل و اندام‏های خود، حالت طبیعی زندگی را از دست می‏دهیم. یعنی اگر چه اصل زندگی را داریم امّا بیماری، شكست و ضعف و نقص، فعالیت حیاتی را با مشكل روبرو ساخته، ما را از بهره‏مندی كامل از ثمرات و لذایذ زندگی محروم می‏سازد.
امّا این كاستی‏ها و بیماری‏ها وقتی مخوف و خطرناك جلوه می‏كنند كه ما را در معرض مرگ قرار بدهند! برای انسان بیماری، بهتر از مرگ است. برای این كه بیماری اصل حیات را قطع نمی‏كند و تا ریشه در آب باشد امید ثمری هست. امّا اگر به مرگ بیانجامد چون ریشه زندگی را قطع می‏كند خطرناك‏تر و ترسناك‏تر می‏گردد. ترس از مرگ علل و جهات مختلفی دارد كه ما با ملاحظه گنجایش مقاله به مواردی از آن‏ها اشاره می‏كنیم:
● علل ترس از مرگ
۱ـ عشق به زندگی
علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«و اعلموا أنَّه لیس من شی‏ء الاّ و یكاد صاحبه یشبع منه و یملُّه الاَّ الحیاهٔ فانَّه لا یجد فی الموت راحهٔ؛ توجّه كنید كه انسان سرانجام همه لذّت‏های دنیا سیر می‏شود، جز لذّت زندگی؛ برای این كه هیچ كس در مرگ آسایش نمی‏بیند.»
چنان كه گفتیم حتّی عرفا و اولیای الهی این نكته را قبول دارند كه نظام ادراكی یعنی هوش و حواسّ ما بر محور حیات دنیوی تنظیم شده‏اند، بنابراین تا از هوش و حواسّ بهره مندیم، حیات دنیوی و لذایذ آن ارج و منزلت خود را از دست نمی‏دهد. یك انسان متعادل زندگی را دوست می‏دارد، جهان و زیبائی‏های آن را دوست می‏دارد و آرزو می‏كند كه بتواند برای همیشه زنده بماند.
انسان در دشوارترین شرایط هم دل از زندگی برنمی‏كند و معذور هم هست برای این كه عشق به زندگی یك عشق غریزی و نهادی است.
انسان زندگی را حتّی در شرایط تلخ و ناگوار هم بر مرگ و تلخی‏های آن ترجیح می‏دهد. صائب تبریزی می‏گوید:
هر چند تلخ می‏گذرد روزگار عمر زهری است زهر مرگ كه شیرین نمی‏شود
۲ـ دست نیافتن به آرزوها و اهداف
امام علی علیه‏السلام مرگ را عامل دست‏نیافتن آدمی به آرزوها و اهداف خویش می‏داند و می‏فرماید:
«فانّ الموت... مباعد طیّا مرگ میان شما و هدفهایتان فاصله می‏شود.»
بنابر تحقیقات آماری برخی از محققان غرب، بسیاری از افراد مورد سؤال، دلیل خود را برای گریز از مرگ، در این نكته دانسته‏اند كه مرگ مانع تحقق هدف‏ها است برای عدّه‏ای شماره سال‏های عمر مهمّ نیست، بلكه این مهم است كه انسان به كدام هدف دست یافته است؟ به دانشمندی گفتند: تا كی می‏خواهی زنده بمانی؟ گفت: آن قدر كه بتوانم نوشتن این دو كتاب را كه در دست دارم به پایان برسانم.۳ـ كیفیت مرگ
یكی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگ است. این چگونگی گاهی به خود مرگ مربوط است و گاهی به شرایط و موقعیت مرگ.
الف ـ ترس از چگونگی خود مرگ
چنان كه گذشت، هیچ انسانی، مرگ را نیازموده است. بنابراین طبیعی است كه انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد. چون نمی‏داند كه جان دادن چیست و جدائی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوتش می‏آید و ما چیزی از آن نمی‏دانیم جز آن كه:
«میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند! هماوردی شكست ناپذیر كه می‏كشد و قصاص نمی‏شود! دامش را همه جا گسترده، با لشكر درد و رنج محاصره مان كرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار می‏دهد. كابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز كرده. بی آن كه ضربتش خطا كند در هاله‏ای از ابهام و تیرگی و با لشكری از بیماری‏ها و دردهای جانكاه، و با انبوهی از مشكلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را می‏چشاند.»
ب ـ ترس از شرایط و موقعیت مرگ
انسان گاهی علاوه بر خود مرگ، از شرایط خاصّ مرگ نیز نگران می‏شود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بی‏ایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، كشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال این‏ها.
امام علی علیه‏السلام نگران مرگ در بستر استراحت و در مخالفت امر خداست و از این رو می‏گوید:
«انَّ اكرم الموت القتل. والذّی نفس ابن ابیطالب بیده، لألف ضربهٔ بالسَّیف أهون علیَّ من میتهٔ علی الفراش فی غیر طاعهٔ اللّه‏؛ همانا گرامی‏ترین مرگها كشته شدن در راه خداست. بدان كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا.»
۴ـ حوادث پس از مرگ
یكی دیگر از عوامل نگرانی و ترس و اضطراب مردم نسبت به مرگ، نگرانی از حوادث پس از مرگ است. قسمتی از این حوادث مربوط، به این دنیاست از قبیل: بی‏سرپرست ماندن كودكان، ازدواج همسران، تقسیم و تصرّف اموال، كامیابی دشمنان، فروپاشی تن و... و قسمتی مربوط به آن دنیاست از قبیل: عذاب قبر و مشكلات حساب و كتاب اخروی.
ابن‏سینا عوامل و اسباب ترس از مرگ را از دیدگاه اشخاص مختلف به شرح زیر مطرح می‏كند:
الف ـ عده‏ای از مجهول و مرموز بودن مرگ می‏ترسند.
ب ـ گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناكند.
ج ـ و بعضی‏ها از نابودی مطلق جسم و روح می‏ترسند.
د ـ و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند.
ه·· ـ و جمعی از عذاب بعد از مرگ می‏ترسند.
و ـ و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذایذ و خوشی‏های زندگی بیمناكند.
۵. نگرانی از نقص و كمبود عمل.
انسان‏های با ایمان در هر شرایطی كه باشند اعمال خود را ناچیز دیده و از این بابت نگرانند. علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«ینبغی للعاقل ان یعمل للمعاد و یستكثر من الزّاد قبل زهوق نفسه و حلول رمسه»
همین افزودن بر زاد و توشه همیشه مورد تأكید انبیا و اولیا بوده است و توشه را هر چه زیادتر هم باشد نسبت به طولانی بودن راه ناچیز شمرده‏اند.
علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«آگاه باش كه راهی سخت و دراز در پیش داری كه توفیق شما در پیمودن این راه در گرو آن است كه به شایستگی بكوشی و تا می‏توانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبك گردانی كه سنگینی آن در این راه دشوار، رنج آور است. پیشاپیش تا می‏توانی به آن سرای توشه بفرست. مستمندان را یاری رسان تا بدین وسیله توشه‏ای بر دوش آنان بگذاری كه روز قیامت به تو باز گردانند تا می‏توانی انفاق كن و برگ عیشی به گور خویش بفرست. اگر از تو وام خواهند غنیمت بشمار كه اگر به وامی دست كسی را بگیری در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند. بدان كه در پیش روی تو گردنه‏های صعب العبور وجود دارد كه تا می‏توانی باید سبك بار بوده و توشه راه داشته باشی.»
۷. كثرت گناه
یكی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ زیادی گناهان است. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«چنان مباش كه به خاطر گناهان زیاد خود مرگ را ناخوش داری.»
بنابراین اگر گناهكار نباشی باید همانند مولا از مرگ باك نداشته باشی كه تو به سوی آن بروی یا او به سوی تو گام بردارد.
۸. بیم از مرگ بی‏فضیلت
اگر چه همه اقسام مرگ، مرگ اند؛ امّا به لحاظ فضیلت مرگ با مرگ دیگر تفاوتی دارد از زمین تا آسمان. علی علیه‏السلام ، آرزومند شهادت بود و مرگ در بستر را دوست نمی‏داشت. او در این باره می‏گوید:
«مرگ چنان با سرعت و جدّیت در تعقیب ماست كه چه ایستادگی كنیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت. با ارج‏ترین مرگ‏ها نزد من، كشته شدن با شمشیر(شهادت) است.سوگند به خداوندی كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسان‏تر از آن است كه در بستر بمیرم و نه در راه فرمان خدا.»
البتّه برای مردم عادی، مرگ در وطن مألوف، خانه شخصی، در بستر و میان فرزندان و خویشاوندان مطلوب است؛ امّا مرگ در میدان و شهادت در راه خدا چیز دیگری است.
۹. بیم از مرگ پیش از توبه
امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«مسوِّف نفسه بالتَّوبهٔ من هجوم الاجل علی اعظم الخطر»
از آنجا كه انسان مدام در معرض خطا و گناه است، خدای مهربان براساس همین طبیعت غیر معصوم انسان، برای جبران وی، همیشه توبه و عذر او را پذیرفته، بر گناهانش قلم عفو می‏كشد.
علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«حاصل توبه، جبران گستاخی‏های نفس است.»
امّا انسان به اقتضای هوا و هوس، از این فرصت هم، غالبا بد بهره‏برداری می‏كند. بدین سان كه او باز بودن در توبه را دست‏آویز ادامه اعمال خلاف خود قرار داده، به امید توبه، در ارتكاب گناه گستاخ و بی پروا می‏گردد. امّا در عمل، گناه نقد شده و توبه نسیه می‏گردد. علی علیه‏السلام در این باره می‏فرمایند:
«اگر پای لذت و شهوتی در میان باشد، به گناه شتافته و در توبه درنگ می‏ورزند.»
چنین انسانهایی غالبا هم قصد توبه دارند، امّا به پیروی از هوس آن را به تأخیر می‏اندازند. گاه به توبه موفق می‏شوند و گاهی هم به وسیله مرگ غافلگیر شده، پیش از آن كه توفیق توبه و جبران نواقص خود را داشته باشند، از دنیا می‏روند.
در اینجا نكته حسّاسی هست كه نباید از آن غفلت كرد و آن اینكه مرگ نقطه پایان خطوط دفتر شخصیت انسان است. علی علیه‏السلام پس از بحثی در اقسام ایمان و تقسیم ایمان بر دو قسم پایدار و ناپایدار، می‏فرماید كه:
«اگر از كسی بدتان آمد و خواستید كه او را از دایره دلبستگی‏های ایمانی خود بیرون كنید، تا فرا رسیدن مرگش درنگ كنید! و چون بر حالتی كه بود بمیرد دیگر وقت آن است كه بیزاری جوئید.»
۱۰. ترس از مرگ در كفر و گمراهی
خداوند متعال در قرآن می‏فرماید:
«اتَّقُو اللّه‏ حق تقاته ولاتموتنّ إلا وأنتم مسلمون.» آل عمران / ۱۰۳
علی علیه‏السلام در خطبه‏ای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یك ارزیابی مفصّل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان می‏بخشد كه:
«از خدا چنانكه شایسته است، پروا كنید و بكوشید كه جز بر مسلمانی نمیرید.»
بدون تردید از همه بدتر مرگ در حال كفر و گمراهی است. علی علیه‏السلام با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی كه به چنین سرنوشتی گرفتارند می‏نالد.
او درباره مردم دوران جاهلیّت می‏گوید كه:
«هیچ حریمی را حرمت نمی‏نهادند فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود. به دور از نظام دینی زندگی كرده و در حال كفر جان می‏سپردند.»
شوق مرگ
امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«و اللّه‏ لابن ابیطالب انس بالموت من الطفل بثدی امّه؛ به خدا سوگند، پسر ابوطالب از مرگ بی‏پژمان است. بیش از آنچه كودك پستان مادر را خواهان است.»
۱ـ چرا شوق؟
خوشا دمی كه از آن چهره پرده برفكنم حجاب چهره جان می‏شود غبار تنم
كه در سراچه تركیب تخته بند تنم چگونه طوف كنم در فضای عالم قدس
اگر مرگ محمل انتقال از دنیای متغیّر و فانی به جهان ثابت و باقی است، پس چرا بی‏صبرانه در انتظارش نباشیم.
ما این دنیا را وقتی دوست می‏داشتیم كه از دنیای برتر و بهتری خبر نداشتیم. اكنون می‏دانیم كه:
«این دنیا برقش بی‏فروغ و اساسش بر دروغ است. و اموالش در معرض غارت و تاراج است. چونان عشوه گر هرزه‏ای است كه به كس وفا نمی‏كند و همچون مركب سركش از كسی فرمان نمی‏برد. دروغگویی خیانتكار، ناسپاسی حق نشناس و دشمنی حیله گر است. حالاتش ناپایدار، عزتش ذلّت، جدّش بازی و سرافرازیش سرافكندگی است. سرای جنگ و غارت، تبهكاری و نابودی و ناخوشی و ناآرامی است. وصله‏هایش به هجران پیوسته، راه‏هایش حیرت زا، پناهگاه‏هایش ناپیدا و سرانجام امیدهایش نومیدی است.»
امّا در آن سوی این جهان، جهانی است، ازلی و ابدی، كه اگر انسان با آگاهی و آمادگی وارد آن جهان شود، به‏قول حضرت:
«آنجا را اسرای پایدار و محل امن و آسایش خواهد یافت. جایگاه پاكان و نیكان و اولیای برگزیده‏ای كه قرآن كریم آنجا را ستوده و ساكنان آن را برگزیده و بزرگ داشته و انسان را به آنجا فرا خوانده و راهنمایی كرده است.»
علی علیه‏السلام در وصف بهشت می‏گوید:
«اگر خیالی از بهشت را چنانكه وصف شده تصور كنی از هر چه در دنیاست دلسرد می‏شوی اگر چه همه زیبا و پر جاذبه باشند و بر سر آرزوها و امیال نفسانی خود نسبت به لذت‏ها و مناظر زیبای جهان پا می‏گذاری. اگر درباره درختان بهشتی اندیشه كنی كه چگونه شاخه‏های آن‏ها با وزش نسیم می‏رقصند و ریشه‏هاشان در توده‏های مشك پنهانند بر كنار رودهای زلال و خوشه‏هایی از گوهرهای آبدار و میوه‏های گوناگونی كه از هر طرف جلوه می‏كنند غرق حیرت می‏شوی. شاخه‏های پر میوه بدون زحمت در دسترس تو قرار می‏گیرند تا هر چه خواهی بر چینی. مهمانداران بهشت و خدمتگزاران آن لحظه‏ای از آن كاخ‏ها و ساكنانشان غفلت نكرده و مدام با طعامهای لذیذ و شراب‏های گوارا پذیرایی می‏كنند. ساكنان آن دیار مورد تكریم خداوند بوده از هر گونه، دگرگونی و انتقال در امانند. اگر تو دل را به آن مناظر زیبا متوجّه كنی از دل و جان در اشتیاق آن سامان خواهی بود. و چون مرگ و قبر در و دروازه آن دیارند، آرزو خواهی كرد كه از همین جا تو را بردارند و به گور سپارند.»
در اینجا نكته‏ای را یادآور می‏شوم كه مرگ برای افراد غیر مؤمن نیز باید ارزش خود را داشته باشد. ارزش مرگ برای افراد غیر مؤمن و برای كسانی كه بقای روح و دنیای پس از مرگ را قبول ندارند از چند جهت می‏تواند مورد توجّه قرار گیرد:
«یكی این كه همین مرگ، آنان را از ادامه زندگی حیوانی و افزودن بر گناه و تبهكاری خویش باز می‏دارد. خداوند كریم می‏فرماید: «كافران چنین نپندارند كه فرصت زندگی به سود آنان است، نه! بلكه ما به آنان فرصت می‏دهیم تا بر بار گناه خود بیفزایند و به عذاب سخت و سنگینی گرفتار آیند.» آل عمران / ۱۷۸
علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«انّ فی الموت لراحهٌٔ لمن كان عبد شهوته واسیر أهویته، لانَّه كلَّما طالت حیاته كثرت سیِّئاته و عظمت علی نفسه جنایاته.»
۲. توصیف شوق مرگ
امام علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«و انَّ احبَّ ما انا لاق الیَّ الموت؛محبوب‏ترین چیزی كه در انتظارش هستم مرگ است.»
بگفت ای بی‏خبر مرگ از چه نامی زندگانی را یكی پرسید از سقراط كز مردن چه خواندستی
كه گردون‏ها و گیتی‏هاست ملك آن جهانی را اگر زین خاكدان پست روزی بر پری بینی
اگر مرگ را چنان دریابیم كه علی علیه‏السلام دریافته بود؛ باید در عین نگرانی از كم‏توشه‏گی و در عین تلاش برای تدارك ذخیره آخرت، بی‏صبرانه در انتظار مرگ مطلوبی باشیم كه ما را از تنگنای جهان خاكی به بیكران ساحت غیب انتقال دهد. علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«به پیشواز مرگ بشتابید! مرگی كه اگر فرار بكنید شما را در می‏یابد، و گر بر جای خودمانید باز هم به سراغتان می‏آید. و اگر فراموشش كنید، او شما را از یاد نمی‏برد.»
بنابراین دلبستگی انسان به زندگی دنیوی، براساس میزان مرگ‏اندیشی وی تنظیم می‏گردد. اگر دنیا زده بود كه به مرگ نمی‏اندیشد. بی‏تردید رویاروی چنین كسی با مرگ بسیار نامطلوب خواهد بود. برای این كه چنین شخصی برای حیات اخروی آمادگی نداشته و ذخیره لازم را نیندوخته است. علی علیه‏السلام در نامه‏ای به حارث همدانی می‏فرمایند:
«سخت بپرهیز از این كه وقتی مرگ به سراغ تو آید كه در جستجوی دنیا از خدا گریخته باشی.»چنانكه شوق مرگ، از محبت دنیا در دل انسان می‏كاهد:
«هر كه مرگ را در برابر خود مجسّم كند، به امور دنیوی زیاد توجّه نمی‏كند.»
اشتیاق انسان به مرگ یك حالت بسیار شگفت‏انگیز و اعجاز گونه است برای این كه هر انسانی چنان كه گذشت به زندگی علاقمند است و اگر كسی سودای مرگ در سر بپروراند حتما به مقامی رسیده كه دیگران نرسیده‏اند و چیزهایی دریافته كه دیگران در نیافته‏اند. در قرآن كریم آرزوی مرگ نشان عشق انسان به خدا است.
خدای سبحان در خطابی به قوم یهود می‏فرماید:
«بگو ای یهودیان اگر از میان مردم تنها خود را دوستان خدا می‏دانید، پس آرزوی مرگ كنید اگر راست می‏گوئید.» جمعه / ۶
علی علیه‏السلام به حارث همدانی می‏فرمایند: «مرگ را جز با شرایط مطمئن آرزو مكن و خود در موردی چنین می‏فرمایند:
«من با بصیرتی از درون و یقینی كه خدایم بخشیده است در گمراهی آنان و راه راستی كه برگزیده‏ام آگاهم. مشتاق دیدار پروردگار و امیدوار پاداش نیك او هستم.»
انسان وقتی واقعا مشتاق مرگ می‏گردد كه به‏یقین دریابد كه او گر چه در این جهان خاكی پدید آمده است؛ امّا از این جهان نبوده و به جهان دیگری تعلق دارد. و چنین كسی در حقیقت به قول مولا علی علیه‏السلام :
«پیش از آن كه بدن از این جهان خاكی جدا شده باشد، به جان و دل از این خاكدان پرواز كرده است.»
حقیقت زندگی از منظر مرگ
در این قسمت، مرگ را با نگاه آسمانی و عمیق مولا علی علیه‏السلام می‏نگریم. نگاهی كه حقیقت را ناب و روشن می‏بیند.
زندگی هم آغوش مرگ
علی علیه‏السلام ، مرگ را از زندگی جدا نمی‏داند. آن كه مرگ را نشناس در حقیقت زندگی را نمی‏شناسد. و كسی كه زندگی را بشناسد، مرگ را نیز در حد توان شناخته است.
حیات دنیوی و هستی زمانی ـ مكانی این جهان خاكی، نهاد و درونمایه‏اش دو چیز است و بس: آمدن و رفتن، هستی و نیستی، كون و فساد، تجدّد و تصرّم. این نكته را فرزانگان تاریخ همیشه مورد تأكید قرار داده‏اند. هراكلیتوس در قرن پیش از میلاد می‏گفت: در یك رودخانه بیش از یك بار نمی‏توان وارد شد.
این حقیقت را اهل كلام با تعبیر تجدد امثال و عرفای اسلام براساس عدم امكان تكرار در تجلّی الهی، و صدر المتألهین براساس حركت جوهری مطرح كرده‏اند. بنابراین مرگ نیز همانند زندگی، برای این جهان خاكی به منزله عنصر تركیبی و درون مایه است.
علی علیه‏السلام در جای جای نهج‏البلاغه ما را به این حقیقت آشكار توجّه می‏دهد كه نمونه‏ای از آن‏ها را در اینجا می‏آوریم:
«و احذركم الدُّنیا فانَّها منزل قلعهٔ، و لیست بدار نجعهٔ. قد تزیَّنت بغرورها، و غرَّت بزینتها، دارها هانت علی ربِّها، فخلط حلالها بحرامها، و خیرها بشرِّها، و حیاتها بموتها، و حلوها بمرِّها.»
در این بیان رسا، مولای متَّقیان ما را با حقیقت دنیا آشنا می‏سازد تا دل در آن نبندیم. برای این كه منزلگاهِ سفر است، نه سرای اقامت. جلوه‏اش بر غفلت استوار است و جمالش بر فریب. بساطی است كه نزد خدا ارج و منزلت ندارد زیرا كه حلال آن با حرام آمیخته و خیرش همراه شرّ بوده و زندگیش با مرگ هم آغوش است تلخ و شیرینش جدا از هم نیستند.
علی علیه‏السلام در جایی دیگر می‏فرماید: «سروش غیب پیوسته آواز می‏دهد كه: سرانجام زایش مرگ، و پایان گردآوری فروپاشی و نهایت آبادانی ویرانی است.»
و چه بیانی زیباتر و رساتر از این: جهان خاكی چنان است كه هستی آن، بر نیستی استوار است. نسلی می‏رود كه نسلی دیگر به جای آن می‏آید. این عروس هزار داماد، شوهری را می‏كشد و شوهری دیگر اختیار می‏كند. علی علیه‏السلام در این باره می‏فرمایند:
«ای مردم در حقیقت شما در این دنیا آماج تیرهای مرگید. هر جرعه این جهان خاكی، گلو گیر و هر لقمه‏اش پر از خرده استخوان است. در این جهان خاكی تا نعمتی از كف ندهید به نعمتی نمی‏رسید. از عمر شما، هر روز نو كه ببینید بر ویرانی روز دیگر استوار است. هر برگ تازه و هر رویش تازه به دنبال خزان برگ دیگر و درو شدن گیاهان دیگر است. ریشه‏هایی در گذشته‏اند كه ما شاخه‏های آنان هستیم. و چگونه ممكن است كه ریشه‏ها بروند و شاخه‏ها برقرار مانند.»
علی علیه‏السلام پس از بیان مؤكّدی درباره جدّی گرفتن مرگ و نادیده گرفتن عوامل عبرت آموزی، در رابطه زندگی دنیا با حیات اخروی می‏فرمایند:
«در زندگی دنیوی، پیشتاز پرهیزگاران باشید و رفتار خود را هماهنگ با زندگی بهشتی خود سامان بخشید. زیرا كه دنیا سرای همیشگی شما نیست. گذر گاهی كه بتوانید از آن زاد و توشه برگیرید. پس با تلاش پیگیر، اسب سفر را زین كرده نگهدارید.»
نقش مرگ در زندگی متعالی انسان
امام علی علیه‏السلام در بخشی از وصایای خویش به فرزندشان امام حسن علیه‏السلام می‏نویسند:
«مبادا فریفته شوی كه بینی دنیاداران به دنیا دل می‏نهند، و بر سر دنیا بر یكدیگر می‏جهند.»
چنانكه گذشت، حیات دنیوی ما یك واقعیت است و وابستگی انسان را به این حیات دنیوی نمی‏توان نادیده گرفت و تحقیر كرد. و نیز باید، حیات اخروی را هدف اصلی قرار داده، همه زندگی دنیوی را براساس تدارك سعادت اخروی، تنظیم كرد. بنابراین، زندگی مشروع و مطابق عقل و منطق آن است كه در عین جدّی گرفتن حیات زودگذر دنیوی بتواند برای حیات ابدی اخروی هم برنامه ریزی كند. مشكل اصلی انسان برای دست یافتن به حیات متعالی جاذبه حیات دنیوی است. جاذبه‏های حیات دنیوی امكان دارد كه هر انسانی را چنان به خود مشغول كند كه اصلاً به یاد آخرت و زندگی دیگر نیفتد.
همه این جاذبه‏ها در نقش آرزوهای انسان جلوه گر می‏شود. بنابراین برای روشن شدن موضوع باید نخست درباره آرزوهای انسان بحث كرده سپس نقش مرگ را در روی كرد انسان به حیات معنوی توضیح دهیم:
۱ـ انسان و آرزوها
امام علی علیه‏السلام درباره تأثیر آرزوهای نفسانی و دور و دراز بر زندگی انسان می‏فرمایند: بدانید كه آرزوهای نفسانی، عقل را به غفلت وادارد و یاد خدا را به فراموشی سپارد. پس آرزوی نفسانی را تكذیب كنید كه فریب است و صاحبش فریفته شده.
آرزوها اگر به موقع مهار نشوند انسان را به حیوان و حیات انسانی را به زندگی جانوری تبدیل می‏كند و این همان وضعیت خطرناكی است كه نهایت سقوط انسان را نشان می‏دهد. و او را زندانی این حیات حیوانی می‏سازد كه از آن به اخلاد تعبیر می‏كنند. علی علیه‏السلام در بازگشت از جنگ صفّین در یكی از روستاهای بین شام و عراق به نام «حاضرین» نامه مفصّلی به فرزندش امام حسن نوشته است. به نظر می‏رسد كه این نامه یك درد دل است از نوع همان درد دل‏ها كه با چاه داشت! برای این كه فضای نبرد صفّین در طوفانی از آز و آرزومندی دنیوی انسان غرق بود. علی علیه‏السلام عملاً فریب خوردن و غفلت انسان‏ها را با چشم خود می‏دید. او می‏دید كه چگونه معاویه، عمر و عاص و صدها صحابی، به چیزی جز دنیا و لذایذ دنیوی نمی‏اندیشند و جز رؤیاها و آرزوهای جاه و مال، چیزی نمی‏فهمند. مرز نهایی دانش و اندیشه شان جز حیات حیوانی نبوده و هدف نهائی تلاش و كوششان جز جاه و مال نیست. از این جهت این خطبه، در عین حال كه یك درد دل است، هشدار هم هست. با تعبیرات بسیار تند و صریح كه نشان دهنده نگرانی‏های آن حضرت‏اند. اینك بیان مولا:
«مبادا كه دنیا زدگی مردم و سگ ستیزی آنان بر سر جاه و مال دنیا تو را بفریبد... این دنیا زدگان همانند سگ‏های هارند كه به جان یكدیگر افتاده‏اند. نیرومندشان ناتوان را می‏خورد و بزرگشان بر كوچكشان رحم نمی‏كند.»
علی علیه‏السلام نحوه نگرش انسان به دنیا را معیار آگاهی و بینائی او می‏داند.
«و انّما الدُّنیا منتهی بصر الاعمی، لا یبصر ممَّا و راءها شیئا، و البصیر ینفذها بصره، و یعلم أنَّ الدَّار وراءها. فالبصیر منها شاخصٌ و الاعمی الیها شاخصٌ. و البصیر منها متزوِّد، و الاعمی لها متزوِّد؛ دنیا، آخرین نقطه دید كوردلان است كه در آن سوی دنیا چیزی نمی‏بینند. امّا صاحبان بصیرت نور بینائی‏شان، ساحت دنیا را درنوردیده، سرای جاویدان را در آن سوی دنیا می‏بیند. به همین دلیل است كه انسان آگاه به دنیا دل نمی‏دهد؛ در حالی كه همین دنیا برترین منظور و مقصود كور دلان است. اهل بصیرت از دنیا توشه می‏گیرند؛ در حالی كه اهل غفلت، همه چیز را وسیله به دست آوردن دنیا قرار می‏دهند. و چون مدّتی بدین سان بگذرد، یاد آخرت كلاًّ فراموش شده، جز آرزوها و اهداف دنیوی، چیزی مورد توجّه انسان قرار نمی‏گیرد.»
علی علیه‏السلام در این باره می‏فرمایند:
«مرگ را كلاً از یاد برده و دل به آرزوهای فریبنده سپرده‏اید! به دنیا بیش از آخرت دل داده در عشق زندگی گذران حیات جاودان را به دست فراموشی سپرده‏اید! شما كه به ظاهر زیر پرچم دین خدا گرد آمده‏اید، دلیل پراكندگی‏تان، جز پلیدی درون و بداندیشی نیست. به یاری هم نمی‏شتابید، خیر خواه یكدیگر نیستید، چیزی به همدیگر نمی‏بخشید و همدیگر را دوست نمی‏دارید از سود اندك دنیائی شادمان گشته و از زیان بسیار اخروی غمگین نمی‏شوید. و چون از دنیای شما چیزی كم گردد، چنان بی‏قرار و پریشان می‏شوید كه آثار آن بر چهره‏تان آشكار می‏گردد. گویی كه همیشه در این جهان ماندگارید و امكانات آن مدام در اختیار شما خواهد بود!... در غفلت از حیات اخروی همدل و در دنیا زدگی همداستانید.»
۲ـ نقش مرگ در رویكرد انسان به حیات معنوی
امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
«به یقین بدان كه تو هرگز به آرزویت دست نخواهی یافت، و از اَجل روی نتوانی برتافت، و به راه كسی هستی كه پیش از تو می‏شتافت.»
دل دادن انسان به دنیا یك امر كاملاً عادی است. این دلدادگی، باعث می‏شود كه انسان به كلّی از حیات اخروی خود، غفلت ورزد. دنیا را اصیل، ارجمند و جاودانه پنداشته، جز همین زندگی دنیوی به چیزی نیندیشد.
از دیدگاه مولای متقیان علی علیه‏السلام نیز، مرگ‏اندیشی انسان را از اسارت حیات دنیوی و فریب لذایذ مادی نجات می‏بخشد. در همین عبارت كوتاهی كه از آن حضرت در آغاز این مسأله نقل كردیم، همین نكته مطرح شده است.
ایشان به فرزندشان امام حسن علیه‏السلام می‏نویسند:
ـ به آرزوی خود نخواهی رسید. لحظه‏ای بعد از فرارسیدن اجل، زنده نخواهی ماند. سرنوشت تو، جدا از سرگذشت پیشینیان نیست.
اساس زندگی دنیا و شیرینی آن دل دادن به آرزوهاست. همه انسان‏ها با امیدها و آرزوهایشان دلخوشند. اگر برای فردا، ماه و سال و سال‏های آینده، آرزویی نداشته باشیم، شوق و علاقه به آینده را از دست می‏دهیم. این همه برای روزها، ماه‏ها و سال‏های آینده، دل بسته و برای رسیدن به آن‏ها لحظه‏شماری می‏كنیم، به خاطر آن است كه آن روزها و ماه‏ها و سال‏ها، بستر كامیابی‏ها و به آرزو رسیدن‏های ما هستند.
روز و شب را می‏شمارم، روز و زان شبی كه وعده كردی روز وصل
اگر این وعده‏ها و آرزوهای وصال و امید نباشند، ما روز و شب به شمارش لحظه‏ها نمی‏پردازیم.
بنابراین اساس حیات دنیوی همین آرزوهاست. امّا علی علیه‏السلام به فرزندش یادآور می‏شود كه:
ـ «به آرزویت نمی‏رسی»!
این هشدار یعنی چه؟ اگر آرزوها دست یافتنی نباشند كه انسان به آن‏ها دل نمی‏دهد. و این همه آرزوی گوناگون خودمان و دیگران كه به آن‏ها دست می‏یابیم پس معنی این هشدار چیست كه انسان به آرزویش نخواهد رسید. برای روشن شدن مطلب باید توجّه داشت كه چنانكه گفتیم، اساس زندگی و دلخوشی‏هایش، همین آرزوهایند. و انسان همیشه دو نوع آرزو دارد. آرزوهای كوتاه مدّت و دراز مدّت. و معمولاً آن قسمت از آرزوهای كوتاه مدّت و یا دراز مدّت كه انسان به آن‏ها می‏رسد جنبه هدف بودن و شور آفرینی خود را از دست می‏دهد. و غالبا انسان به هر آرزویی كه می‏رسد شور و اشتیاقش را نسبت به آن از دست می‏دهد و موضوع برایش یك امر عادی می‏گردد و از آن مهم‏تر این كه همین آرزوی برآورده شده خود منشأ ده‏ها آرزوی دیگر واقع می‏شود. مثلاً اگر جوانی به آرزوی خود، در مورد ازدواج برسد، دیگر این ازدواج برای او عادی شده و در عین حال زمینه آرزوهای متعدّد دیگر را فراهم می‏آورد؛ از قبیل آرزوی داشتن فرزند، خانه دلخواه، امكانات مناسب، شغل آبرومند، موقعیّت اجتماعی و...
و نكته دوم همان است كه علی علیه‏السلام به دنبال همین مطلب مطرح كرده و به فرزندشان می‏نویسند:
«لحظه‏ای پس از فرا رسیدن اجل زنده نخواهی ماند.»● علی و درس مرگ‏اندیشی
علی علیه‏السلام مرگ را حقیقتی می‏داند كه هیچ گونه شوخی و بازی را برنمی‏تابد، با صدای بلند فرا می‏خواند و به سرعت ما را پیش می‏راند. در این مسأله جای تردید نیست. آنچه می‏خواهیم تا حدودی توضیح دهیم، ارتباط مرگ و زندگی است. این موضوع بسیار مهمّ یعنی زندگی در ارتباط با مرگ را بر پایه تعالیم فوق بشری مولا علی علیه‏السلام ، ضمن چند فصل آتی به بحث می‏گذاریم:
● رابطه مرگ‏اندیشی و عشق به زندگی
۱ـ زندگی زیباست
چنانكه گذشت، زندگی برای همه جانداران و بخصوص برای انسان زیبا و دوست داشتنی است. و ارج و منزلت زهد و پرهیز هم از همین جاست. یعنی اگر زندگی جاذبه نداشت و لذایذ آن مورد عشق و علاقه انسان نبود، تكلیف به زهد و پرهیز از آن لذایذ معنی و منزلتی نداشت. كسی را به نخوردن سمّ و كثافت تكلیف نمی‏كنند و پرهیز انسان هم از سموم و مواد تلخ و ناگوار، یك امر طبیعی است. و هیچ كس نمی‏تواند به این امر افتخار كند و انتظار پاداش و تحسین داشته باشد.
بنابراین زندگی و لذایذ آن برای همه، زیبا و جاذبه‏دارند. ارج و منزلت تقوا و پرهیز هم در همین است كه انسانی پا بر سر تمایلات و شهواتش می‏گذارد.
در مورد انفاق پیاپی مولا علی علیه‏السلام به مسكین و یتیم و اسیر، برای نشان دادن اهمیت این كار، قید بسیار لطیفی در آیه مربوطه آمده است‏كه: «ویطعمون الطعام عَلی حُبِّهِ» انسان/ ۸ غذای خود را «با این كه به آن علاقه داشتند» می‏بخشند. بدیهی است كه بخشیدن غذای اضافی و چیزی كه آدم دلش نمی‏خواهد چندان اهمیتی ندارد، این اهمیت دارد كه كسی با سه شبانه روز گرسنگی و با تمام میلش به طعام آن را به دیگران ببخشد.
بنابراین دل دادن انسان به زندگی كاملاً طبیعی است چنانكه افراط در این دلدادگی كه ما آن را دنیازدگی می‏نامیم كاملاً طبیعی است. بعثت انبیا و تلاش اولیا بیشتر متوجّه همین هدف است كه انسان را از افراط در عشق به دنیا باز دارد. و اصولاً آزمایشی بودن زندگی دنیا از همین جاست، یعنی این زندگی در حال عادی فریبنده و جذاب است و انسان‏ها را از توجّه به دنیای دیگر باز می‏دارد و لذا درگیری انسان با این زندگی جنبه آزمایش دارد یعنی هركه بتواند خود را از گرفتار شدن به دنیا نجات دهد شایسته پاداش بزرگی است یعنی حیات جاودان.
۲ـ مرگ‏اندیشی تنها عامل رهائی از ابتذال
مولا علی علیه‏السلام این نكته ظریف یعنی ابتذال و روزمرگی انسان را در نامه‏ای به عبداللّه‏ بن عبّاس، چنین توضیح می‏دهند:
«آدمی گاهی از دست یافتن به چیزی شادمان می‏گردد كه هرگز از دستش نمی‏رفت! و از چیزی اندوهگین می‏گردد كه هیچ گاه اتّفاق نخواهد افتاد
چه قدر از جریان عادی روزگار دلخوش شده‏ایم! مانند آمدن بهار و گذشتن پائیز و آب شدن برف و تولد فرزند و پا گرفتن و زبان باز كردن او، به ثمر نشستن باغچه‏مان و امثال این‏ها! و چقدر نگران حوادثی بوده‏ایم كه هرگز اتّفاق نیفتاده‏اند، اینها همه نشان دنیا زدگی انسان و روزمرّگی و ابتذال زندگی اویند.
علی علیه‏السلام برای پیشگیری از این گونه دنیازدگی و روزمرگی، عبداللّه‏ بن عباس را چنین راهنمایی می‏فرمایند:

:: موضوعات مرتبط: مرگ از دیدگاه امام علی(ع) , ,
:: برچسب‌ها: مرگ از دیدگاه امام علی(ع) , امام علی در موردمرگ , سخنان امام علی در مورد مرگ , مرگ , ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 714
نویسنده : شیخ پاسکال

گالیله ایتالیایی بعد از این که دوربین فلکی خود را ساخت و با آن سیارات دنیای خورشیدی را از نظر گذرانید متوجه شد که ان سیارات اطراف خود می گردند . با توجه به این که گالیله به خوبی می دانست که زمین مانند دیگر سیارات سامانه خورشیدی میگردد باید حدس زده باشد که زمین هم مانند دیگر سیارات اطراف خود می گردد اما اثری از حدس او در اثارش نمی بینیم ، آیا آن دانشمند از بیم سازمان تفتیش عقاید مجبور شد حرکت زمین به دور خورشید را انکار نماید .
از ترس همان سازمان جرعت نکرد بگوید که زمین اطراف خود میگردد ، چون اگر بعد از توبه و استغفار صحبت از حرکت زمین ( حرکت وضعی ) میکرد , چون توبه خود را شکسته بود نمی توانست او را از زنده سوختن در اتش نجات دهد ، زیرا سوء نییت او در سازمان تفتیش عقاید به ثبوت میرسید .
گالیله نه فقط در زمان حیات صحبتی از گردش زمین در اطراف خود نکرد ، بلکه بعد از مرگ هم در نوشته هایش چیزی دیده نشد که نشان بدهد وی به گردش زمین اطراف خود پی برده بود .

در قرن شانزدهم میلادی یک دانشمند اختر شناس دیگر در دانمارک میزیست که عقیده به گردش زمین در اطراف خورشید داشت و به اسم ( تیکو براهه ) خوانده میشد . تیکو براهه از طبقه اشراف دانمارک به شمار می آمد و بر عکس ( کوپور نیک ) لهستانی که گاهی محتاج نان شب بود با تجمل میزیست و در کاخ خود مهمانی های با شکوه برگذار میکرد .
تیکو براهه در سال 1601 میلادی و اولین سال قرن هفدهم زندگی را بدرود گفت . مردی بود که مطالعات نجومی او خیلی به ( کپلر ) المانی کمک کرد و بدون تیکو براهه کپلر آلمانی نمی توانست سه قانون مشهور خود را مربوط به حرکت سیارات از جمله زمین اطراف خورشید کشف کند .

تیکو براهه نتوانست به گردش زمین به اطراف خود پی ببرد و اگر پی میبرد میگفت همان طور که حرکت زمین را اطراف خورشید علنی تاکید میکرد .
تکیو براهه در کشوری میزیست که سازمان تفتیش عقاید در آنجا ( در کشور دانمارک ) شعبه دیگر نداشت ، و اگر به گردش زمین به دور خور پی میبرد بدون ترس ابراز میکرد . کوپر نیک لهستانی و کپلر آلمانی هم از این جهت نظرییه خود را راجع حرکت زمین اطراف خورشید علنی ابراز کردند که خارج از قلمرو قدرت سازمان تفتیش عقاید میزیستند .
در همان موقع که سازمان تفتیش عقیده با شدت مانع از این بود که نظریه کردش زمین اطراف خورشید ابراز شود مستحجن ترین کتابهای مخالف عفت علنی در دست مردم بود ‚سازمان تفتیش عقاید جلوی آن کتاب ها را نگرفت و به نویسنده گانش کاری نداشت .
کپلر آلمانی که در سال 1630 میلادی زندگی را بدرود گفت با سه قانون که راجع به حرکت سیارات کشف کرد نه فقط در آن روزها ، دنیای علم را وادار به تحسین نمود بلکه امروز هم هر کس که قوانین سه گانه او را می خواند زبان به تحسین میگشاید و یکی از قوانین وی این است که خط سیر سیارات از جمله کره زمین در اطراف خورشید بر خلاف آنچه کپر نیک تصور میکرد ، مدور نیست بلکه بیضوی میباشد و خورشید در یکی از دو کانون بیضی قرار گرفته است .

در نیمه دوم این قرن که پرتاب سفینه های فضایی به آسمان رفته رفته کاری عادی شد حقیقت قانون اول کپلر مبنی بر این که خط سیر هر سیاره اطراف خورشید بیضوی است و در مورد سفینه های فضایی به ثبوت رسید‚ برای این که سفاین فضایی هم که با دست بشر به فضا فرستاده میشود در پیرامون زمین یا ماه یک مدار بیضی را طی میکند .
آن دانشمند بزرک که با کشف سه قانون نجومی نبوغ خود را به ثبوت رسانید نتوانست به حرکت زمین پی ببرد .
ولی امام جعفر صادق ( ع ) در دوازده قرن قبل از این در یافت که زمین اطراف خود میگردد و انچه سبب توالی روز و شب میشود گردش خورشید در اطراف زمین نیست ( که ایشان ان را از لحاظ عقلی غیر قابل قبول میدانست ) بلکه گردش زمین در اطراف خود سبب میگردد که روز و شب به وجود بیاورد و دائم نیمی از زمین تاریک و شب باشد و نیم دیگر روشن و روز .

قدما که عقیده به کروی بودن زمین داشته می دانستند که پیوسته نیمی از زمین شب است و نیمی دیگر روز ولی آنها روز و شب را ناشی از حرکت خورشید در اطراف کره زمین میدانستند .

چه شد که امام جعفر صادق ( ع ) در دوازده قرن قبل از این توانست پی ببرد که زمین اطراف خود می گردد و در نتیجه روز و شب به وجود می اید ؟
دانشمندان قرون پانزدهم و شانزدهم و هفدهم میلادی که نام جند نفر از آنها برده شد با این که قسمتی از قوانین مکانیک نجومی را کشف کرده بودند نتوانستند پی ببرند که زمین به دور خود می گردد و چگونه امام جعفر صادق در نقطه ای دور افتاده چون مدینه که از مراکز علمی آن روز دور بود توانست دریابد که زمین اطراف خود می گردد .
مراکز علمی در آن روز قسطنطنیه و انطاکیه و جندی شاپور بوده و هنوز بغداد از نظر علمی آن قدر اهمییتی نداشت که دارای مرکزیت باشد و در آن سه مرکز کسی پی نبرده بود که زمین اطراف خود می گردد و از آن گردش شب و روز پدید می آید . ایا امام جعفر صادق ( ع ) که به این حقیقت علمی پی برده بود از قوانین مکانیک نجومی اطلاع داشت و می دانست که اثر نیروی جاذبه که با دو شکل ، یکی به شکل نیروی فرار از مرکز و دیگر به شکل نیروی جذب به سوی مرکز بروز می کند سبب میگرد که اجرام آسمانی دور خود بگردند .
چون بعید است که ایشان بدون پی بردن به این دو شکل توانسته باشند به حقیقت گردش زمین به اطراف خود پی ببرند .

برگرفته از : کتاب مغز متفکر جهان شیعه ترجمه ذبیح الله منصوری



:: موضوعات مرتبط: نظریه امام جعفر صادق درباره زمین , ,
:: برچسب‌ها: نظریه امام جعفر صادق درباره زمین , امام صادق و زمین , سخنان امام صادق در مورد زمین , ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 742
نویسنده : شیخ پاسکال

گفتیم که در مباحث علمی گذشته مبحثی وجود ندارد که امام جعفر صادق راجع به آن اظهار نظر نکرده باشد و بعضی از نظریه های او به طوری که میبینیم دلیل بر نبوغ علمی وی می باشد . از جمله راجع به نور ستارگان فرموده اند که در بین ستارگان که شب در آسمان می بینیم ستارگانی هستند که آن قدر نورانی میباشند که خورشید در قبال آنها تقریبا بی نور است .
اطلاعات محدود نوع بشر راجع به کواکب مانع از این بود که در زمان امام جعفر صادق ( ع ) و بعد از او تا این اواخر به واقعیت این گفته پی ببرند و فکر میکردندآنچه امام جعفر صادق ( ع ) راجع به نور بعضی از ستارگان گفته دور از عقل و قابل قبول نیست و محال میباشد که این نقطه های کوچک و نورانی که موسم به ستاره است آن قدر پر نور باشد که خورشید در قبال آنها بی نور جلوه کند .

امروز که دوازده قرن و نیم از زمان امام جعفر صادق میگذرد ثابت شده آنچه آن مرد بزرگ گفته صحت دارد و در جهان ستارگانی است که خورشید ما در قبال نور آنها یک ستاره خاموش به شمار می آید .

این اجرام نورانی به اسم ( کوازار یا اختروش ) خوانده میشود و بعضی از آنها تا زمین 9 هزار میلیون ( نه میلیارد ) سال نوری فاصله دارد و موجی که امروز و امشب از آن ستارگان به چشم رادیو تلسکپها میرسد 9 هزار میلیون سال در راه بوده تا این که به زمین رسیده است .
گفتیم ( امروز و امشب ) و ممکن است که تصور کنید که اشتباه می کنیم چون در روز نمی توان ستارگان را دید . اما ندیدن ستارگان در روز ، جزء موارد ضعف دوره ای بوده که نوع بشر رادیو تلسکوپ نداشت و امروز با داشتن رادیو تلسکوپ هایی مانند ( آرسیبو ) در ( پورتوریکو ) که قطر آن سیصد متر است می توانند هنگام روز هم ستارگان را ببینند .
روشنایی بعضی از این ستارگان موسوم به ( کوازار ) ده هزار میلیون برابر نور خورشید ما میباشد برای مطالعه در این ستارگان که اولین آنها در سال 1963 میلادی کشف شد و تا کنون بیش از 200 تای آنها را کشف کرده اند مشغول مطالعه جهت ساختن یک رادیو تلسکوپ هستند که وسعت دوربین آن همانند دوربینی است که 30 هزار متر ( سی کیلومتر ) عرض دارد .

خورشید که در قبال کوازارها یک چراغ خاموش است با این که در هر 24 ساعت چهار صد میلیارد تن هیدروژن را مبدل به هلیوم میکند تا این که سیارات دیگر دارای نور و حرارت باشند تا 5 میلیارد سال دیگر خاموش نخواهد شد .
وقتی عمر خورشید ما این قدر باشد میتوان از روی حدس و تخمین فکر کرد که عمر یک کوازار چه قدر میباشد . با یک مقایسه و تخمین ساده عمر کوازار از نوع انهایی که با زمین 9 هزار میلیارد سال نوری فاصله دارد از هزار میلیارد سال بیشتر است و چون در این جهان خورشید هایی هم مثل خورشید ما وجود دارد که میلیارد سال دیگر خاموش خواهد شد ناگزیر به حکم عقل و علم باید تصدیق کنیم که ما در یک دنیای واحد زندگی نمی کنیم و دنیا های متعدد جزء هستی است .
حتی اگر جلوی چشم منجبین ما بعضی از ستارگان خاموش نمی شدندو از بین نمی رفتند تفاوت بین عمر ستاره ها به ما ثابت می کرد که دنیا های متعدد وجود دارد و عمر بعضی از آنها مثل عمر خورشید 10 میلیارد سال که 5 میلیارد سال آن باقی مانده و عمر بعضی دیگر چون کوازار هزار میلیارد سال و شاید بیشتر .
امام جعفر صادق فرمودند : دنیا منحصر به یکی و دو تا نیست و دنیا های متعدد وجود دارد این گفته امروز به طوری غیر قابل تردید به ثبوت می رسد هزارها دنیا ، چون دنیای خورشیدی از بین می رود ولی کوازار ها باقی میماند . این دنیا های متعدد بر طبق نظریه امام جعفر صادق به دو دسته تقسیم میشود ، دسته ای عالم اکبر و دسته ای دیگر عالم اصغر .
ما فکر می کنیم که چون عوالم اکبر و عوالم اصغر هست لذا عوالم اوسط هم بایستی وجود داشته باشد . ولی چون امام جعفر صادق نامی از عوالم اوسط نبرده و ضروری نمی دانسته اند که از آن عوالم نامی ببرند و تعریف اکبر و اصغر شامل تمام عوامل هستی می شود مگر این که دو عالم مساوی باشند .
چون هر عالم نسبت به عالم دیگر بزرگتر است یا کوچکتر و اگر دو عالم مساوی باشد باز هر یک از آن دو نسبت به عوالم دیگر بزرگتر یا کوچکتر است لذا امام جعفر صادق تعریف عوالم اکبر و اصغر را برای عوالمی که در هستی وجود دارد کافی دانسته است .
از شماره عوالم اکبر و اصغر از ایشان سوال کردند و ایشان جواب دادند که جز خداوند هیچ کس از شمار عوالم اکبر و اصغر اطلاع ندارد و با هیچ عدد نمی توان شمار عوالم را تعیین کرد .
علم امروزی این گفته امام جعفر صادق را تصدیق می نماید و هر قدر نجوم پیشرفت می کند منجمین میفهمند شماره کهکشان ها و ستارگانی که در جهان هست بیش از آن میباشد که تصور می کردند و حتی شماره ستارگان جهان از عددی که ( ارشمیدس ) معروف در سه قرن قبل از میلاد برای ذرات دنیا ذکر کرده بود بیشتر است . ارشمیدس می گفت شماره ذراتی که در جهان هست عدد ( 10 ) به توان 63 میباشد یعنی اگر عدد 10 را شصت و سه بار در خودش ضرب کنیم ذراتی که در جهان هست به دست می آید .
روزی که ارینگتون شماره اتم های هستی را با این فرمول ریاضی حساب کرد و گفت تعداد اتم های موجود در جهان 10 به توان 80 است منجمین عقیده داشتند که شماره کهکشان ها به طور تقریب یک میلیون عدد است .
ولی با ساخت تلسکوپهای بزرگی همچون کوه پالومار و رادیو تلسکپها ، این پیش بینی نیز غلط در آمد . بنا براین منطقی ترین نظریه راجع به شماره دنیا های بزرگ و کوچک همان است که امام جعفر صادق ( ع ) فرمودند و اظهار کردند که غیر از خداوند کسی از تعداد دقیق آنها خبر ندارد.
فرق بین عالم کبیر و عالم صغیر از لحاظ امام جعفر صادق در حجم آن است نه در جرم آن و این هم نظریه ای هست که علم فیزیک امروز آن را تصدیق می کند . همان طور که اگر فضای خالی بین الکترونها و هسته اتم از بین برود کره زمین به اندازه توپ فوتبال می شود ولی وزن توپ مساوی است با وزن کره زمین در حال حاظر‚ بنا بر نظریه امام جعفر صادق آنچه در عالم اصغر هست در عالم اکبر هم وجود دارد ولی با حجم وسیعتر و آنچه در عالم اکبر هست در عالم اصغر وجود دارد اما با حجم کمتر و خواص آنچه در عالم اکبر هست با خواص آنچه در عالم اصغر وجود دارد فرق نمی کند جز این که حجم آن کمتر میباشد . بنابراین اگر قدرت باشد با هر عالم اصغر می توان یک عالم اکبر ساخت و هر عالم اکبر را می توان به شکل عالم اصغر در آورد .
وقتی ما این نظریه ها را میشنویم تصور می کنیم که به درس یک استاد فیزیک امروزی گوش می کنیم یا این که یکی از کتب جدید فیزیک را می خوانیم و حال آن که نظریه هایی است که در دوازده قرن و نیم قبل ابراز شده است .
از امام جعفر صادق پرسیدند : جهان چه موقع به وجود آمده ؟ ایشان در جواب گفتند : جهان پیوسته بوده است . از ایشان پرسیدند تاریخ پیدایش جهان را بگویید ؟ فرمودند :نمی توانم تاریخ پیدایش جهان را بگویم .
شیعیان چون برای امامان خود قائل به اعجاز هستند عقیده دارند که امام جعفر صادق نخواست که تاریخ پیدایش جهان را بگوید وگرنه به مناسبت دارا بودن علم امامت از تاریخ پیدایش جهان آگاه بوده است . به عقیده شیعیان ( که قائل به علم امامت و اعجاز امام هستند ) امام جعفر صادق فقط در این مورد سکوت نکرده بلکه در موارد دیگر هم جواب پرسش کنندگان را نداده است . چون مصلحت نوع بشر را در این نمی دانستند که آدمیان از اسرار آگاهی به هم برسانند چون وقوف بر بعضی اسرار سبب میشود که شیرازه زندگی آدمیان گسسته شود .
بعضی دیگر از شیعیان به این عقیده اند که مردی چون امام جعفر صادق که آن همه علوم را در دسترس مردم قرار داد مضایقه نداشته از این که بگویید جهان در چه تاریخی به وجود آمده است اما چیزهایی که از محالات باشد در خارج از کادر علم امامت است و امام نمی تواند کار محال بکند .
در مجموع شیعیان مومن معتقدند که امام جعفر صادق ( ع ) از تاریخ پیدایش جهان آگاه بوده اما نخواستند که آن را بگویند تا این که آشفتگی بین آدمیان به وجود نیاید . امام جعفر صادق گفته اند که اگر از امروز تا روزی که من زنده هستم از من بپرسید که قبل از جهان چه وجود داشته است به شما می گویم که جهان وجود داشت و این موضوع به طور واضح میرساند که امام جعفر صادق جهان را ازلی می دانسته است .
یکی از نظریه های جالب توجه امام جعفر صادق مسئله انبساط و انقباض جهان ها میباشد . او گفت دنیا هایی که وجود دارد به یک حال نمی ماند و گاهی وسعت به هم می رسانند و زمانی از وسعت آن کاسته میشود و منقبض می گردد و هر یک از این انبساط ها و انقباض ها دوره ای دارد و در یک دوره دنیا ها منبسط میشود و در دوره ای دیگر منقبض می گردد . اکثر دانشمندان معتقد بوده اند این نظریه یک تخیل است و می گفتند چیزی که امام جعفر صادق فرموده اند به آن پایبند نیستند در صورتی که یک دانشمند وقتی چیزی می گوید به صحت آن پایبند است و مرتبه دانشمندان بیشتر از آن است که چیزی که صحت ندارد را ابراز نماید تا این که در قرن 18 میلادی به این طرف دوربین های نجومی قوی تر شد و منجمین نه فقط به وسیله این دوربین های نجومی اجرام دنیای خورشیدی را بهتر از گذشته دیدند بلکه تنوانستند اجرامی را که در خارج از منظومه شمسی قرار گرفته نیز بهتر ببینند و در نیمه قرن نونزدهم میلادی توانستند از روی نور ستارگان به بعضی از عناصر سازنده آنها نیز پی ببرند و با رصدهای مداوم اروین هابل آمریکایی در قرن بیستم این نظریه امام جعفر صادق نیز اثبات شد و انبساط جهان تائید شد که اکنون از بدیهات اختر فیزیک و کیهانشناسی محسوب میشود و کهکشان ها در حال فاصله گرفتن از هم با سرعت های زیاد هستند که هر چه فاصله کهکشان ها از هم دورتر باشد با سرعت بیشتر از هم دور میشوند . 

برگرفته از: کتاب مغز متفکر جهان شیعه ترجمه ذبیح الله منصوری



:: موضوعات مرتبط: نظریه امام جعفر صادق (ع) درباره نور ستارگان , ,
:: برچسب‌ها: نظریه امام جعفر صادق (ع) درباره نور ستارگان , سخنان امام صادق , نورستارگان از دیدگاه امام صادق , امام صادق و نورستارگان ,
تاریخ : دو شنبه 25 شهريور 1392
بازدید : 584
نویسنده : شیخ پاسکال

جابر از امام جعفر صادق ( ع ) پرسید : ستارگان نورانی که دائم در حال حرکت هستند و بعضی از آنها را در فواصل معین میبینیم چه میباشند و چرا حتی یک روز از حرکت باز نمی ایستند ؟ امام جعفر صادق گفتند : هر یک از ستارگان آسمان یک جهان است در جهان بزرگ که مجموعه تمام اجرام میباشد .

حرکت دائمی ستارگان برای این است که سقوط نکنند و در هم نریزند و نظم دنیا از بین نرود و این حرکت همان حرکت دائمی است که حیات از آن به وجود می آید یا این که خود حرکت حیات است و وقتی حرکت متوقف شود حیات از بین میرود ولی خداوند این طور مقدر کرده است که حرکت در هیچ موقع متوقف نگردد تا این که پیوسته حیات باشد و بقای زندگی که به سود موجودات این جهان است نیز از کرم خداوند منبعث میشود .

خداوند که بی نیاز است احتیاج ندارد که در جهان پیوسته حرکت و در نتیجه زندگی وجود داشته باشد .
حرکت و نتیجه آن زندگی ، موهبتی است که از طرف خداوند به موجودات داده شده و تا روزی که خداوند مقدر کرده حرکت و زندگی ادامه خواهد یافت .

جابر پرسید شکل ستارگان در فضا چگونه است ؟
اما جعفر صادق جواب دادند ، بعضی از ستارگان اجرام جامد هستند (سیارات ) و بعضی از اجرام مایع میباشند (بعضی از اقمار سیارات ) و بعضی دیگر از ستارگان آسمان از ابخره( گاز ) به وجود آمده اند. جابرین حیان پرسید : چگونه میتوان قبول کرد که ستارگان آسمان از ابخره( گاز ) باشند و آیا ممکن است که بخار این طور که ما هنگام شب ستارگان را می بینیم دارای درخشندگی باشد ؟ امام جعفر صادق فرمودند : تمام ستارگان از ابخره تشکیل نشده اند و لی ستارگانی که از ابخره تشکیل گردیده اند گرم هستندو گرمای زیاد سبب درخشندگی ستاره می شود همان طور که گرمای زیاد سبب درخشندگی خورشید می گردد و به نظر من خورشید هم از ابخره است .

جابر پرسید چه می شود که حرکت ستارگان مانع از سقوط آنان می گردد ؟
امام جعفر صادق فرمودند : آیا یک فلاخن را که درآن سنگ باشد اطراف سر چه خوانیده اید ؟ جابرجواب مثبت داد . امام جعفر صادق اظهار کرد که آیا هنگام چرخانیدن فلاخن ناگهان آن را متوقف کرده ای ؟ جابر جواب داد متوقف نکرده ام . امام جعفر صادق گفت مرتبه ای دیگر اگر فلاخن را بر گردش در آوردی یک مرتبه آن متوقف کن تا این که بدانی چه می شود و بعد از توقف فلاخن سقوط میکند و سنگی که در آن است بر زمین می افتد و این قرینه ای است برا ی این که اگر ستارگان دائم در حرکت نباشند سقوط می کنند .
جابر گفت شما فرمودید : که هر یک از ستارگان که ما می بینیم یک جهان است .
امام جعفر صادق تصدیق کردند . جابر پرسید که آیا در آن جهان ها مانند این جهان ما انسان زیست می نماید ؟ امام جعفر صادق فرمودند : که در مورد انسان نمی توانم به تو جواب بدهم و بگویم در جهان های دیگر آیا انسان زندگی می نماید یا نه ؟ اما تردید ندارم که در جهان های دیگر موجودات جان دار زندگی می نمایند که آنها را به مناسبت دوری ستارگان از ما نمی بینیم .
جابر پرسید شما به چه دلیل می گوئید که در دنیا های دیگر موجودات جاندار زندگی می کنند ؟
امام جعفر صادق فرمودند از روی گفته خدا ، من در این قسمت تردید ندارم و دلیل من کلام خالق یگانه است که محکمتر از آن دلیلی وجود ندارد و خداوند در کنار انسان نام از جن می برد و جن از موجودات جانداری هستند که دیده نمی شوند یعنی ما آنها را نمی بینیم و گرنه بر خالق چیزی پنهان و پوشیده نیست و همه چیز به نظرش می رسد و شاید جن ها که در جهان دیگر زندگی می کنند انسان هایی چون ما یا برتر از ما باشند .
جابر پرسید منظور از انسانهایی برتر از ما چیست ؟
امام جعفر صادق گفتند : شاید آنها انسانهایی هستند که بعد از زندگی کردن در جهانی این چنین به دنیایی بهتر منتقل شده اند همان طور که ما بعد از مرگ اگر ثواب کار باشیم در دنیایی بهتر از این دنیا زندگی خواهیم کرد .

جابر پرسید : از این قرار بعد از این که ما پس از مرگ زنده شدیم در یکی از ستارگانی که شبها می بینیم زندگی خواهیم کرد . امام فرمودند : من نمی توانم به تو بگویم بعد از این که از خواب مرگ بیدار شدیم جای ما در کجا خواهد بود و شاید جای ما در همین جهان خواهد بود که اکنون در آن زندگی می کنیم و برای خدا اشکال ندارد که در همین جهان برای بندگان ثواب کار خود بهشت و برای بندگان گناه کار دوزخ به وجوب بیاورد یا این نوع که بشر را بعد از این که از خواب مرگ بیدار کرد در جهان دیگر جا بدهد .
جابر گفت : آیا خدا وند اینک می داند که جهان آینده ما بعد از این که از خواب مرگ بیدار شدیم در کجاست ؟ یا این که بعد از این که ما را زنده کرد تصمیم خواهد گرفت که مکانی را اختصاص به سکونت ثوابکاران و گناه کاران بدهد .
امام جعفر صادق جواب دادند که خداوند ازلی و ابدی است ( یعنی هرگز به وجود نیامده و هرگز از بین نخواهد رفت ) . او دانا و توانای مطلق است و برای او کذشته و آینده وجود ندارد و هرچه شد و هرچه باید بشود بر او اشکار میباشد . هرگز در جهان واقعه ای اتفاق نیفتاده که خداوند آن را پیش بینی نکرده و خود فرمان وقوع آن را صادر نکرده باشد . هرگز در دنیای واقعه ای اتفاق نخواهد افتاد که خداوند آن را پیش بینی ننموده و یا فرمان صادر نکرده باشد که آن واقعه در زمان معین اتفاق بیفتد .

اگر ممکن بود که در این جهان یک واقعه در اینده دور اتفاق بیفتد که خداوند آن را پیش بینی نکرده باشد العیاز باالله ، موجودیت خداوند منتقی می شود و او دیگر خدا نیست . بلکه آن واقعه که بدون پیش بینی خداوند و بدون فرمان او به وجود آمده‚ خدا میشود چون ان واقعه که توانسته خود را از سلطه علم و توانایی خداوند نجات بدهد لابد عالم تر و توانا تر از خداوند می باشد لذا او شایستگی خدایی را دارد این است که خداوند نه فقط قبل از مرگ نوع بشر می داند که بعد از این که انسان را زنده کرد وی را در کجا مسکن خواهد داد .

بلکه از اولین لحظه که آدم را به وجود آورد این موضوع را پیش بینی کرده بود .
جابر گفت : این که شما فرمودید خداوند از لحظه اول همه چیز را پیش بینی کرده و هر واقعه را که بایستی در جهان روی بدهد تعین و زمان وقوع آن را هم مقرر نموده است . امام جعفر صادق فرمودند لازمه ازلی و ابدی بودن و لازمه دانا و توانای مطلق بودن همین است .
جابر اظهار کرد فکر من این است که خداوند بر این علت که همه چیز را پیش بینی کرده و هر فرمان که باید صادر شود صادر نموده و هر نوع تصمیم و اقدام و ابتکار جدید را از خود صلب کرده است و او تا روزی که هست بایستی دست بر دست گذارد چون کاری ندارد که بکند و هر چه باید بکند کرده و هر چه را که باید پیش بینی نماید ، پیش بینی نموده است .

امام جعفر صادق گفت : ای جابر سوالی از من کردی که ادراک جواب آن از حوصله فهم بشری خارج است. چون فهم بشری قادر نیست که به جنبه ازلی و ابدی خداوند و دانایی و توانایی مطلق او پی ببرد و چون نمی تواند آن را ادراک نماید دچار این ایراد میشود که چون خداوند همه چیز را پیش بینی کرده و آنچه باید به انجام برساند ، به انجام رسانیده ، بنا براین در پهنه نا محدود و ابدی موجودیت خود دیگر کاری ندارد که بکند .

امام فرمودند : ای جابر آیا می توانی فکر بکنی که مدت ازلی و ابدی بودن خواوند چه قدر است ؟
جابر گفت : آیا 10 هزار سال بیشتر است ؟
امام فرموند : بلی ای جابر .
جابر گفت : آیا از 50 هزار سال بیشتر است ؟
امام فرمودند : بلی ای جابر .
جابر گفت : آیا یکصد هزار سال بیشتر است ؟
امام پاسخ مثبت دادند .
جابر پرسید آیا از یکصدو پنجاه هزار سال بیشتر است ؟
امام پاسخ مثبت دادند .
جابر گفت : فکر من بیشتر از این پیش نمی رود .
امام جعفر صادق گفتند : ای جابر تو می توانی ارقامی بزرگتر از یکصدو پنجاه هزار سال را بگویی ؟
فاصله بین ازل و ابد را با نیروی فکر اندازه بگیر . اما تصدیق می کنم که وقتی صحبت از ازلی و ابدی می شود فکر بشری نمی تواند آن را ادراک نماید که ازل از چه موقع شروع شده و ابد تا چه موقع ادامه خواهد یافت . محاسبه کردن برای کشف مدتی که بین مبدا ازل و منتهای ابد وجود دارد از قوه فکر و حساب بشری خارج است .

برگرفته از کتاب :مغز متفکر جهان شیعه ترجمه ذبیح الله منصوری



:: موضوعات مرتبط: سوال جابربن حیان از امام جعفر صادق (ع) درباره ستارگان , ,
:: برچسب‌ها: سوال جابربن حیان از امام جعفر صادق (ع) درباره ستارگان , سخن امام صادق , سخن امام صادق در مورد ستارگان , ,
کانال ما با مطالب قشنگ برای شما https://telegram.me/haghighathayema

دانشمند مورد علاقه ی شما کیست؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای زندگینامه و... و آدرس paskalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com